آب‌و‌آتش

45 9 9
                                    

آب و آتش نسبتی دارند جاویدان
مثل شب با روز ، اما از شگفتی‌ها
ما مقدس آتشی بودیم و آب زندگی در ما
آتشی با شعله‌های آبی زیبا
آه
سوزدم تا زنده‌ام یادش که ما بودیم
آتشی سوزان و سوزاننده و زنده
چشمه‌ی بس پاکی روشن
هم فروغ و فر دیرین را فروزنده
هم چراغ شب زدای معبر فردا
آب و آتش نسبتی دارند دیرینه
آتشی که آب می‌پاشند بر آن ، می‌کند فریاد
ما مقدس آتشی بودیم ، بر ما آب پاشیدند
آب‌های شومی و تاریکی و بیداد
خاست فریادی ، و درد آلود فریادی
من همان فریادم ، آن فریاد غم بنیاد
هر چه بود و هر چه هست و هر چه خواهد بود
من نخواهم برد ، این از یاد
کآتشی بودیم بر ما آب پاشیدند
گفتم و می‌گویم و پیوسته خواهم گفت
ور رود بود و
نبودم
همچنان که رفته است و می‌رود
بر باد

زمستان :آب و آتش
مهدی اخوان‌ثالث

کلماتی که بر قلبم تراشیده شدند Where stories live. Discover now