هرگز از مرگ نهراسیدم
اگرچه دستانش از ابتذال شکنندهتر بود
هراس من،باری همه از مردن در سرزمینیست
که مزد گورکن
از بهای آزادی آدمی
افزون باشد .جُستن
یافتن
و به اختیار برگزیدن
و از خویشتنِ خویش
بارویی،پیافکندناگر مرگ را از این همه ارزشی بیشتر باشد
حاشا حاشا که هرگز از مرگ هراسیده باشمجناب آقای احمدشاملو
CZYTASZ
کلماتی که بر قلبم تراشیده شدند
Poezjaشعرهایی که بعد از خواندنشان مدام در سرم زمزمه شدند تا بین صفحات کتاب و یا اول دفترها دفن شوند و اندک توضیحاتی بی ربط و مرتبط به شعر و شاعر و شاید سبک نوشتار نظم آن