┨Chapter 8├Mi Puppy┨

277 73 33
                                    

دستش رو با عجله جلوی لبهای پاپی برد تا صدای بلند خنده هاش به گوش کریس نرسه.
-هیششش، میخوای تو دردسر بیفتیم؟
کیونگسو لبهاش رو بهم فشرد و سرش رو به دو طرفش تکون داد.
-نه دیگه بلند نمیخندم.

جونگین لبخند کوچیکی زد و زیر نور آباژور کوچیکی که روی دراور کنار تختش بود به چشم های پاپی خیره شد.
-تو خیلی زیبایی، خیلی به دل میشینی.
کیونگسو لبش رو با خجالت گزید و تو بغل مرد فرو رفت.

-جونگینی
-جانم
-خیلی دوست دارم.
-پسر خوب
کیونگسو بزاقش رو بلعید و با صدای ضعیفی لب زد:
-از اینکه دو هفته نمیتونم ببینمت میترسم. اما بعدش منو میبری پیش خودت مگه نه؟

جونگین بدون تعلل جواب داد:
-میبرمت، هر طوری شده میبرمت پیش خودم.
کیونگسو نفس آسوده ای کشید و گردن مرد رو با علاقه بوسید.
-تو بخواب من قول میدم تا صبح بالای سرت نگهبانی بدم تا مستر وو پیدات نکنه.

جونگین با بهت خندید.
-هی ما که نیومدیم جنگ کنیم. تو هم چشماتو ببند. در اتاق قفله بخواد بیاد تو باید در بزنه.
هایبرید نخدی خندید و ملحفه رو تا روی چونه اش بالا کشید.
-نگران نباش مستر وو گفته دیگه قانونی نداریم و من میتونم تا لنگ ظهر بخوابم.

اخم های مرد تو هم رفت و کنجکاو پرسید:
-کریس گفته؟
کیونگسو گوش های پشمیش رو گرفت و باهاشو ور رفت.
-آره، تازه بهم گفته رو هر مبلی که بخوام میتونم بشینم. وای میتونم پیتزا بخورم اما نه خیلی زیاد چون مریض میشم.

جونگین بازدمش رو رها کرد و با اخم دست هاشو دور پسر محکم تر کرد.
-اگه بخواد نگهت داره پیشش میمونی؟
کیونگسو لبهاش رو تو دهنش برد.
-تو منو نمیخوای؟
-من میخوامت، اما اگه کریس هم بخواد نگهت داره چی؟

کیونگسو چشم هاش رو ریز و مظلوم کرد.
-من مستر وو رو خیلی دوست دارم چون اون همیشه باهام بوده و نیاز هامو برطرف کرده اما وقتی تو اومدی، علاقه من به تو یطور دیگه است. خیلی دوست دارم شبیه همون زن و مرد توی تلویزیون...پس میخوام با تو باشم.

مرد با خیال راحت پلکهاش رو روی همدیگه گذاشت.
-خوبه، پس برای بردنت تلاشمو میکنم.
کیونگسو پاهاش رو با خوشحالی رو تخت کوبوند و بدون خجالت رو شکم جونگین نشست.
-بهم یه اتاق میدی؟
-نخیرم قراره تو اتاق من باشی.

پاپی لبخند عریضی زد.
-یعنی لباساهام رو تو کمد تو بچینم.
-اوهوم
-بعد میذاری بازی کنم و فیلم ببینم؟
جونگین دستاشو بالا برد و رو پهلو های پسرک نشوند.
-هر کاری میخوای بکن.
-با هم حموم میریم؟

کای آروم خندید.
-اوهوم، خودم حمومت میکنم.
کیونگسو دستاشو تو هم گره زد و با خوشحالی چشم هاش رو بست.
-خیلی خوبه، همیشه با تو باشم حالمو خوب میکنه.
جونگین نفس عمیقی کشید و پسرک بازیگوش رو به آرومی کنار خودش خوابوند. پیشونیش رو نرم و ملایم بوسید.

"Mi Puppy"[Complete]Where stories live. Discover now