3

573 145 33
                                    

دندون های جویی از استرس رو‌ی هم کشیده میشدند.

برای بار آخر نفس عمیقی کشیدند و از اتاق خارج شدند.

آروم قدم برمیداشتند تا موجود متوجه اونها نشه.

با دیدن اون داخل آشپزخونه،جویی حس کرد روح از تنش خارج شده.

کلی طرح های وحشتناک روی کابینت هایی که جونگکوک کلی پول برای درست کردنشون داده بود با ناخن های تیز اون حکاکی شده بود.

بشقاب ها و قابلمه ها کف اشپزخونه افتاده بود و از همه بدتر...در یخچال کنده شده بود و تمام مواد غذایی بیرون ریخته شده بود.

تخم مرغ هایی که داخل یخچال بود روی زمین شکسته شده بود و بوی بدی میومد که البته منشا اون بو بیشتر از موجود بود.

گوشت های خامی که کوک داخل فریز گذاشته بود الان لای دندون های اون وحشی بود.

جونگکوک با دیدن خورده شدن اون گوشت ها توسط اون،حس کرد کم‌مونده بالا بیاره.

دستش رو‌جلوی دهنش گذاشت.

به آرومی سمت موجود میرفتند که ناگهان پای کوک به میز خورد .

فریاد کوتاهی از دهن کوک خارج شد و از شدت درد اشک داخل چشم هاش حلقه زد.اون میز لعنتی....

گلدون روی میز، افتاد و صدای شکستنش بلند شد.

جویی به سرعت کوک رو پایین کشید و پشت مبل ها قایم کرد.

موجود از خوردن دست کشید و گوش هاش تیز کرد.بعد از لحظه ای با سرعت سمت میز اومد.

کوک که فقط چند قدم با موجود فاصله داشت با تنفس بوی بد بدن موجود اخم هاش توهم رفت.

جویی بلند شد و اروم به اون نزدیک شد.

چوب بیسبال رو بالا اورد ولی قبل از ضربه زدن به اون موجود سمتش برگشت.

شکه شده عقب رفت که موجود به سمتش خیز برداشت.

کوک با دیدن واکنش جویی به کمکش رفت.

موجود خرخر میکرد و سعی میکرد اون دو رو بگیره.کوک و جویی فرار میکردند و از حمله های اون جاخالی میدادند.

موجود که کلافه شده بود غرش بلندی کرد و سمت کوک هجوم برد.

کوک هل شده از حمله ناگهانی اون فریاد زد و فرار کرد.
هنوز دو‌ قدم نرفته بود که از شدت استرس پاهاش تو‌هم گره خورد و روی زمین افتاد و‌موجود روش قرار گرفت.

اب دهن موجود مخلوط با خون روی صورت کوک میریخت.

چشم هاش رو بست.دلش نمیخواست اخرین صحنه ای  که تو زندگی میبینه این‌چهره ی ترسناک باشه.

مطمئن بود کارش تمومه.

فریاد بلندی شنید و بعد...

مایعی غلیظ روی صورتش ریخته شد.

Kill or dieWhere stories live. Discover now