part 2

2K 417 58
                                    

هوسوک و جیمین روبروی ته نشسته بودن جو خونش آروم بود به آرومی خود اون فرد

ته نگاهش و بالا آورد و گفت: جی سف برگشته نه؟؟؟

جیمین سر تکون داد و گفت: آره اما مسئله اصلی اون نیست

نگاه ته نگران شد یعنی چی شده بود
جیمین ادامه داد: جونگ کوک حالش خوب نیست ته

تیک عصبی دستش برگشت انگشتاش می‌لرزید و کنترلی روش نداشت با صدایی که سعی میکرد آروم باشه گفت: چش شده

هوسوک حرف مرد و ادامه داد: وقتی جی سف بهمون حمله کرد جونگ کوک ضعیف بود با این حال اصرار کرد جلوش وایسه و ما رو دنبال تو فرستاد در اصل ....

ته تلخندی زد و گفت: در اصل سرش و گرم کرد تا شما ها به اینجا بیاید مرتیکه ....
لگدی به میز زد و بلند شد ازش عصبانی بود دلش میخواست تا می‌تونه کتکش بزنه نگرانش بود به هر حال اون روزی عشقش بود ......
هنوز هم عاشقش بود

دستی تو موهای مشکیش کشید و گفت: خیلی خب پاشید بریم دلم میخواد اینقدر بزنمش که خون بالا بیاره مرتیکه روانی احمق خر

هوسوک و جیمین با تعجب به هم نگاه کردن
هیچکدوم انتظار نداشتن ته به این راحتی قبول کنه
شاید هیچکدوم نمیدونستن چقدر عاشقه

سوار ماشین ته شدن همون ماشینی که روز آخر باهاش اومده بود
همون روزی که با کوک دعواش شد
وقتی جیمین جلو نشست چشمش به عروسکی افتاد که کوک برای ماشین ته خریده بود
پس هنوز هم داشتش
وقتی راه افتادن جیمین با کنجکاوی پرسید: دوست پسر نداری ته؟؟

تهیونگ با عصبانیت گاز داد و گفت: از همه پسرا متنفرم از هر چی رابطه عاشقانس متنفرم

چند دقیقه به سکوت گذشت و هر سه گوش هاشون و به صدای بارون داده بودن تهیونگ بعد کلنجار رفتن با خودش گفت: جونگ کوک چی؟؟

جیمین سرش و از شیشه فاصله داد و گفت: چی ؟؟؟

ته دست تو موهاش کشید و گفت: خودت می‌دونی چی

لبخند محوی رو صورت جیمین پیدا شد: در رابطه با جونگ کوک شاید بهتره بپرسی هنوز مثل قبل عاشق و احمقه یا سر عقل اومده

ته اخماش و تو هم کشید و گفت: منظورت چیه

جیمین لبخندی زد و گفت: منظورم واضحه تهیونگ اون از قبل هم عاشق تره و عاقل تر ، به جرات میتونم بگم روزی نبوده که بخاطر رفتارش با تو متاسف نباشه و به خودش نهیب نزنه که نباید اونجوری باهاش حرف میزدم ، اما هر بار که ازش خواستم به دیدنت بیاد یا بهت زنگ بزنه می‌گفت نمی‌خوام حالش و بد کنم چون می‌دونم از من متنفره

ته اشک لجباز رو گونش و پاک کرد و سعی کرد بغضش و قورت بده

درسته که به جونگ کوک گفته بود ازش متنفره
گفته بود دیگه نمی‌خواد ببینتش اما .....
لعنت به عصبانیتی که باعث میشد نفهمه چی میگه
هر دو مقصر بودن
هر دو اشتباه کردن

kookv frozen fire [ Completed ]Where stories live. Discover now