شب شده بود و شام و خورده بودن جونگ کوک و ته وارد اتاق شدم و دیا هم پشت سرشون اومد
کوک با اخم گفت: اینجا چیکار میکنی
دیا با صدای آرومی گفت: بیرون خونه افراد جی سف و دیدم که کمین کردن میخوان جیمین و بدزدنته با ترس گفت: وات .... یعنی چی ، چرا اون؟؟
دیا ادامه داد: اون و بعدا میگم الان موسوم و صدا کنید بیاد بالا تا موقعیت باشه جیمین و بدزدن بعد ما دنبالش میکنیم و به مخفی گاه برادرم میرسیم
ته با اخم گفت: این کار خیلی خطرناکه دیا اگه اتفاقی براش بیوفته .....
دیا دست رو شونش گذاشت و گفت: چیزی نمیشه نگران نباش____________________
هوسوک رو تخت دو نفره نشست و گفت: دل درد دارم حس میکنم زیاد غذا خوردم
جیمین گوشیش و به شارژ زد و همون جوری که رو تخت دراز میکشید گفت: منم
داشتن حرف میزدن که گوشی هوسوک زنگ خورد
از کنار بالشت گوشی و برداشت و جواب داد: بله؟؟ ..... باشه الان میامگوشی و رو تخت انداخت و جیمین پرسید: کی بود
هوسوک بلند شد و گفت: جونگ کوک کارم داره میرم زود میام
جیمین سر تکون داد و هوسوک رفت چند دقیقه گذشت اما دوست پسرش برنگشت چشماش دیگه باز نمیموند پس رو تخت دراز کشید و پتو رو روش کشید
.........
هوسوک با استرس و ترس به بیرون خونه نگاه میکرد جیمین و وارد ماشینی کردن و بردن در حالی که لبش و می جوید گفت: به خدا اگه بلایی سرش بیاد همتون و آتیش میزنم
دیا در و باز کرد و گفت: زود باشید باید دنبالشون بریم
همون جوری که از پله ها پایین میرفت خطاب به ته که پشت سرش بود گفت: گروه گروه شیم یا نه؟؟؟
ته پایین پله ها وایساد و گفت: انتخاب سختیه بعدش هم برای کشتن دین خودت باید باشی
دیا سر تکون داد و گفت: هوسوک و جونگ کوک هم به تنهایی از پس جی سف برنمیان
جونگ کوک انکار بهش برخورده باشه طرف دیگه ای و نگاه کرد و گفت: دختره اشغال
دیا با خشم نگاهش کرد و گفت: حرف دهنت و بفهم وگرنه ......
تهیونگ بینشون قرار گرفت و گفت: دعوا هاتون و بذارید برای بعد فعلا جون جیمین در خطره
______________________
سعی کرد چشماش و باز کنه اما چیزی روی چشماش بسته شده بود بدون تکون خوردن هم میفهمید دست و پاش بسته شده و روی یه صندلیه
بوی نم و خاک بهش میفهموند تو جای قدیمی بردنش
اما اینا کی بودن
صدای باز شدن در آهنی و شنید کسی بهش نزدیک شد با حس گرمای نفس هایی که بوی سیگار میداد سرش و چرخوند و اما چونش گرفته شد و صدای جی سف و شنید: به به ببین اینجا چی داریم
YOU ARE READING
kookv frozen fire [ Completed ]
Fanfictionآتش یخ زده 🍸 کاپل: کوکوی ، هوپمین ژانر: تخیلی گی اسمات هپی اند عاشقانه جیمین: جون کوک در خطره اون باید برگرده هوسوک: چند ساله گم و گور شده کجا پیداش کنیم؟