آروم چشماش و باز کرد بدنش هنوز حس کرختی داشت و به سختی میتونست تکون بخوره اما با دیدن فرشته ای که کنارش بود لبخند رو لبش نشست
دستش و که از همیشه ضعیف تر بود بالا آورد و رو گونه های ته کشید
باورش نمیشد بعد این چند سال دوباره فرشتش و دیده اشک تو چشماش جمع شد و یه قطرش رو صورت ته که به صورت کوک چسبیده بود ریخت
کوک سریع اشک هاش و پاک کرد و تهیونگ چشماش و باز کرد با دیدن چشمای درشت دوست پسرش خودش و تو بغلش انداخت: کوک
جونگ کوک با دستای خستش محکم تن مرد و بغل کرد و تو گردنش هق زد ته سرش و تو گردنش فرو کرد و صدای گریش و خفه کرد
جونگ کوک موهاش و نوازش کرد و گفت: لعنتی دلم تنگ شده بود برات
ته سرش و بالا آورد و با اشکایی که صورتش و خیس کرده بود همه صورتش و بوسید و گفت: من احمق بودم که فکر میکردم میتونم بدون تو زندگی کنم معذرت میخوام کوک ، من و ببخش
کوک ته رو محکم به خودش چسبوند و گفت: هیچی نگو ، هیچی نمیخوام بشنوم فقط تو بغلم بمون حس میکنم چند صد سال ازت دور بودم
ته نفس عمیقی کشید و گفت: حالت چطوره؟؟؟
کوک در حالی که موهاش و ناز میکرد گفت: خوبم فقط خیلی بی جونم ، تو چطوری
ته گونش و بوسید و گفت: عالی ام
کوک لبخند زد و گفت: میدونم داری دروغ میگی
ته بلند خندید و گفت: یکم سرگیجه دارم
کوک کمرش و گرفت و گفت: جی سف چیکار کرد ؟ اینجا اومد؟
ته در حالی که با یقه پیراهن کوک بازی میکرد گفت: کلاغ هاش و فرستاده بود چند ساعت دور نگهشون داشتم اما دیا رسید
چشمای کوک درشت شد: همون دیا؟؟؟
ته سر تکون داد و گفت: همون دیا، و برگشت گفت که برادرش کسیه که داره به جی سف کمک میکنه اون و باید بکشیم و دیا در عوضش کلاغ ها رو دور کرد
کوک آهی کشید و گفت: اوضاع مزخرفی بوده
ته سر تکون داد و گفت: نبود تو از همش بدتر بود
کوک پیشونیش و بوسید و گفت: کمکم میکنی برم حموم؟
ته لبخندی زد و گفت: چی باعث شده فکر کنی کمکت نمیکنم؟؟؟؟
کوک با لبخند گفت: شاید چون تو از خرگوش ها بدت میاد
ته خندید و گفت: یه خرگوش تو جهان هست که ازش بدم نمیاد اونم جونگ کوک بانیهکوک پسر و تو بغلش چلوند و گفت: عاشقتم ته
ته لبخندی زد و گفت: منم عاشقتم
وارد حموم شد و وان و پر کرد
برگشت تا کوک و بیاره که دید پیراهنش و در آورده و روی تخت نشسته به سمتش رفت و کمکش کرد بقیه لباس ها رو هم در بیاره وقتی جلوش زانو زده بود لبش و گزید و گفت: یاد یه چیزی افتادم
YOU ARE READING
kookv frozen fire [ Completed ]
Fanfictionآتش یخ زده 🍸 کاپل: کوکوی ، هوپمین ژانر: تخیلی گی اسمات هپی اند عاشقانه جیمین: جون کوک در خطره اون باید برگرده هوسوک: چند ساله گم و گور شده کجا پیداش کنیم؟