مث اینکه به جد هفتمم قسم داده شدم 😐😂✋ لانتیا چتونه 😂😂
خب سلام گیسو هستم لاولیا ... بعضیاتون گلایه مند بودین بابت اپ کینگ دراگون ... سر عروس اژدها هم که مسیج رو ترکوندین که اپشو شروعکنم 😐😂 ولی خب برای اون که گفتم تیر ماه قراره بترکونیم
ولی برای کینگ دراگون ، حقیقتش به این بچه بهش خیلی کم لطفی میکنین پارت ها بالای ۱۰۰ سین داره و به نظرتون ۲۰ ووت یکم بی انصافی نیست ؟
خلاصه که اوکی لاولیا بخاطر این چندتاییتون که کینگ رو دوست دارین من اپشو از سر میگیرم و دو هفته ای یه اپ براش میزارم ، ولی شما چی مسئولیت ووت دادن و نظر دادنتونو به عهده میگیرین؟
آی پرپل یو ، یو پرپل می 💜🖤
🌱🌱🌱🌱🌱🌱
به کلبه ساده و چوبی رسیدن ، جونگکوک موشکافانه کلبه زیر نظر گرفت
ینی پسر اینجا میموند ، تا کی اینجا میموندقبلا هیچ انسانی رو اینجا ندیده بود این باعث میشد هیجان زده شه
لبخندی زد بوم توی دستش رو محکم تر فشار داد با صدای تقی که از چوب بوم توی دستش بلند شد
چشماشو گرد کرد به قسمت شکسته شده خیره شد که بهش دهن کجی میکرد
Suga: تبریک میگم پسر روح نامجون توت نفوذ کرده
نگاه شاکی و ریز شده اش رو به شوگا دوخت با صدای پسر دست از جنگ چشمی با شوگا راه انداخته بود برداشت
+ بیا داخل
جونگکوک لبخندی زد بوم رو طوری توی دستش گرفت که تهیونگ شکستگیشو نبینه بالاخره باید یه جوری این گندی زده رو جمع کنه
دوباره نگاه تیزشو به شوگا دوختگرگ مشکی در حالی چشماشو توی حدقه میچرخوند زر لبی غر زد
S:یه جوری رفتار میکنه انگار من زدم بوم رو شکوندم
پشت سر پسر وارد خونه شد و خی اصلا انتظار دیدن همچین رسوایی نداشت
همه جای خونه لباس و وسیله یه سری جعبه های عجیب غریب ریخته بود
تهیونگ پشت گردنشو خاروند خجالت زده گفت : ببخشید ... نمیدونستم قراره مهمون داشته باشم
لبخندی به پسر چشم آهویی روبروش زد سرشو براش تکون داد : عیبی نداره پسر ، منم اگه آپا خونه رو مرتب نمیکرد توی یه خونه ی خیلی نامرتب تر زندگی میکردم
پسر اونو سمت مبلی که حداقل یکم خالی تر از بقیشون بود راهنمایی کرد و با دستش وسایل روشون روی زمین ریخت
STAI LEGGENDO
King Of Dragon |Vkook|
Fanfictionچی میشد اگه یه روز از روزای عادی ، وقتی تهیونگ در حال نقاشی از یه منظره ی آبشار توی جنگل بود ، چشمش به پسر مو شکلاتی، با چشمای توسی بیفته که داره زیر زیری اونو میپاد + تو ، چشمات ، به مقدسات قسم خودم دیدم الان رنگ چشمات عوض شد ... قرمز شد ... خودم...