🕺روش جدید زندگی🕺
سرش پایین افتاده بود , نه اینکه جرئت بالا اوردن نداشته باشه ، فقط خجالت میکشید ، جیمین پدر و مادرشو نا امید کرده بود ، شاید اگر دلتنگی نبود حاضر نمیشد پاشو توی اتاق ملاقات بذاره اما بیشتر از هرچیزی به اغوش پنج ثانیه ای مادرش نیاز داشت
اشکاش روی گونه هاش خشک شده بودن و میترسید وقت ملاقات تموم بشه و نتونه بیشتر مادرش و ببینه پس سرش بالا اورد و با عشق به پدر و مادر حمایت گرش چشم دوخت
+ جیمینا ... نگران نباش خب ؟ هر اتفاقی که بیوفته ما پشتتیم
پدر جیمین درحالی که سرش و با اطمینان تکون میداد حرفای مادرشو تایید کرد
_ درسته ، چیزی نیاز داشتی بگو خب ؟ من تمام تلاشمو برات میکنم پسرمجیمین لبخند شیرینی بهشون زد
+ اوه ، جیمین خانوادتن ؟ واو باور نکردنیه
صدای تمین مثل مته ای رو مخ برای جیمین شنیده میشد
_ اوه جیمین دوستته ؟صدای پدرش بود ،جیمین با اخم وحشناکی تمینی که صندلی اورده بود و کنارش جا خوش کرده بود چشم دوخت و لای لب و دندوناش زمزمه کرد
+ آدم مهمی نیست اپا ( پدر )
تمین از جاش بلند شد و تا کمر خم شد
_ اوه متاسفم اقای پارک . من تمین لی هستم دوست پسر پسرتونجیمین با چشمای گرد شده جوری سمتش چرخید که مطمئنن عضلات گردنش میگرفت
مادر جیمین نگاه متعجب معنی داری بین پسر و جیمین چرخوند و زمزمه کوتاهش به گوش جیمین رسید
+ منظورش چیه جیمین ؟_ اون فقط یه دوسته که یکم مشکل رفتاری داره ، هوم ؟ عقب موندس اوما
+ یا جیمینا من و تو باهم خوابیدیمدست مادر جیمین روی قلبش رفت و به همسرش که با اخم وحشتناکی به پسر چشم دوخته بود نگاه کرد جیمین از جاش بلند شد و با عصبانیت پسر بی ملاحظه رو از یقه چسبید و بلند کرد
_ احمق معلوم هست چه مرگته
تمین با صدای آرومی حق به جانب زمزمه کرد
+ جیمین من فقط میخوام با پدر و مادر همسره ایندم آشنا..._ پس جونگ کوک هیونگ چی ؟
+ چی ؟
+ کی ؟
_ جیهیونا ...صدای بی موقع و متعجب جیهیون و پشت سرش صدای بلنده پدر ، مادر و جیمین پشت سر هم باعث شد نگهبان هشدار دهنده بالا سرشون بیاد و درخواست کنه زودتر تمومش کنن ...
YOU ARE READING
weakness
Fanfiction(complete) جئون جونگ کوک خطر ناک ترین زندانی فقط یه ضعف داشت اونم پارک جیمین بود ! kookmin namjin sope a little (vmin) &( teagi)