I promise Jimin

2.2K 287 37
                                    

🌈قول میدم جیمین 🌈

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

🌈قول میدم جیمین 🌈

از لای چشمای نیمه بازش داخل سلول و نگاه کرد , همونطور که انتظار داشت ، کای بعد خارج کردن مواد از پای پرنده از پنجره کوچیک سلول رهاش کرد و به سرعت از اونجا خارج شد تا قبل بیدار شدن زندانیا بتونه پنهانشون کنه

جیمین لبخندی زد و پتوشو کنار زد ، از جاش بلند شد و وقتی مطمئن شد نگهبان داخل راهرو‌ نیست از پله تخت بالا رفت و کنار تمین دراز کشید

+ هی

انگشتش و روی بازوش کشید و منتظر چشم دوخت تا بیدار شه ، تمین با حس انگشتای کسی روی بازوش با وحشت چشماش و باز کرد و با دیدن چشمای خمار جیمین شوکه کمی عقب کشید و دستاشو تکون داد تا از بسته نبودنشون مطمئن شه

جیمین با دیدن ریاکشن پسر خنده ریزی کرد و زبونش و رو لبش کشید

+ نترس ، قرار نیست اسمم و همه جا تتو کنم

تمین به خودش اومد و دستش و پشت قوس کمر جیمین انداخت و با صدای گرفتش زمزمه کرد

_ پس احتمالا مردم و الان توی بهشتم

جیمین انگشتاشو روی صورت سافش کشید و زمزمه کرد

+ هنوز نه ولی .. امکان داره بهشت و تجربه کنی ...

کاملا مشخص بود که منظور پسر کوچیک تر چیه ولی تمین اونقدر گیج نبود که نفهمه این جیمینه جدید دیگه اون پسر مظلوم قدیم نیست

_ چی میخوای پارک جیمین !؟

جیمین لبخندی زد و صورتش و جلو برد تا لباش کنار لبای تمین و لمس کنه و همونجا زمزمه کرد

+ تو میدونی که کای میخواد من و مجبور کنه تا فاحشش بشم نه ؟

تمین گیج فاصله گرفت و لب زد

_ تورو ؟ اما اون ..

جملش با فریاد عصبی کسی قطع شد و بالافاصله با کشیده شدن کمرش روی زمین سفت سلول فرود اومد

+ لعنت بهت پارک جیمین تمومش کن

تمین فریاد خاموشی از درد کشید و دستش و به کمرش گرفت

_ آه گاییدمت جئون

جونگ کوک بدون توجه به جیمین که اخم کرده بود و تمینی که کمرش نصف شده بود دستشو گرفت و تقریبا از سلول پرتش کرد بیرون و پیراهنش و توی صورتش انداخت .

weaknessWhere stories live. Discover now