جونگکوک، جوون ناکامی که با تمامِ وجودش می‌خواست بالأخره برای اولین‌بار، در سن ۲۴سالگی سکس رو تجربه بکنه اما نمی‌دونست که قراره موجودی با موهایِ سفید، بی‌مقدمه و به عجیب‌ترین حالتِ ممکن، سر از اتاقی که رزرو کرده بود دربیاره و تمام معادلاتش رو به‌هم ب...
پابلیش شدنِ این فیک داستانِ غم‌انگیزی پشتش داره :)
درواقع ایدهی این فیک پارسال -و حتی قبل از این‌که تهکوک توی لایو‌شون حرف از این‌که پیش فالگیر رفتن بزنن و خودشون رو کاپل آب و آتش معرفی بکنن- به ذهنم رسید و من نشستم و با عشق این کاور رو براش طراحی کردم!🥺🤧👇👇👇
Oups ! Cette image n'est pas conforme à nos directives de contenu. Afin de continuer la publication, veuillez la retirer ou mettre en ligne une autre image.
یادمه اون تایم دوست‌هام بهم می‌گفتن نیلوستراداموس(پیشگو)😅🤦🏻♀️
هیچ‌کس تابه‌حال چنین فیکی از تهکوک ننوشته و این افتخار رو دارم که بگم این یک ایدهی کاملاً خاص و جدیده که خودم خلقش کردم (درواقع منظورم داستانیه که پشتش هست، چون قبلاً هم فیلم و سریال‌هایی با ابر انسان‌هایی که قدرت‌های ماورائی داشتن ساخته شده و چیز جدیدی نیست؛ اما داستانی که من برای تهکوک آب و آتش در ذهن داشتم، یک چیز کاملاً خاص و جدید بود که مشابهش هرگز نوشته نشده...
اما نکته‌ی ناراحت کننده‌ش اینه که من، چون اون تایم مشغول نوشتن بادیگارد بودم و بعدش هم با فیک‌های دیگه‌م درگیر شدم، هیچ‌وقت نتونستم بنویسمش و حالا اون داستان غم‌انگیزی که پشتش هست اینه که ممکنه هرگز نتونم انجامش بدم چون درحال‌حاضر، همون‌طور که خودتون می‌دونید، درگیر نوشتن بلو‌باند و فاکرز هستم و بعدش هم فقط خدا می‌دونه قراره چه اتفاقاتی برام بیفته و کجای این کره‌ی خاکی باشم؛ پس در کمال تأسف این احتمال وجود داره که «چوزن» هرگز نوشته نشه...😞
اما من پابلیشش کردم، چون دلم می‌خواست «چوزن» رو به عنوان یکی از ارزشمندترین ایده‌هام داخل اکانتم داشته باشم و اگر زمانی مطمئن شدم که دیگه هیچ‌جوره امکان نوشته شدنش وجود نداره، تمام ایده و داستانش رو در قالب یک پارت براتون تعریف بکنم تا این داستانِ زیبا زیر خاک دفن نشه... :)
مرسی که دل‌نوشته‌هام رو خوندین، دوستتون دارم. Nilz🌸
