پارت 23 گردنبند...

358 77 52
                                    

ووت و کامنت فراموش نشه

با جین که افتاده بود روی زمین و یکی که صورتش خیلی واضح نبود ولی دستش رو عضوش گذاشته بود و ناله دردمندی میکرد
+خدای من... فکر کنم باید دفاع شخصیم رو بهتر کنم......
•جین؟
به سمت من چرخید و سریع بلندشد و سمتم آمد...
•چی شده؟
+هیچی... فقط این مرد میخواست از حد خودش بگذره همین... و....به بدنم دست بزنه و می‌خواست با... فورمونهای تلخش من رو تحت تاثیر قرار بده و... یجورایی هیت شم..
•چی؟

عصبی شدم
قدمی به اون مرد برداشتم که هنوز دستش رو عضوش بود و ناله می‌کرد

بالا سر مرد قرار گرفتم و نگاهی بهش انداختم
•جین برو پیش تهیونگ داره دنبالت میگرده...
+توچی؟
•میام... برو
بدون حرفی رفت...

لبخند ترسناکی به مرد زدم
•میدونی.... هیچ علاقه ای به دیدن اون پایینی ندارم ولی چی میشه خودت هم دیگه نبینیش هوم؟

رو زمین خم شدم و چاقو جیبیم رو در اوردم

™من.. آخ.. از درد دارم میمیرم و تو داری چه زر..

خراشه کوچیکی رو گونه مرد ایجاد کردم و دوباره لبخندی به چشم هاش شوکش زدم

+اینجوری حرف زدن درست نیست... هوم؟

مرد انگار دردش رو فراموش کرده بود بلند شد و سمتم هجوم اورد
که فقط با جاخالی سریع که دادم و دستشو رو گرفتم و به پشتش زدم و با پام به پشت پاش زدم محکم با صورت زمین خورد جوری که صدای شکستن دماغش رو واضح شنیدم

داد میزد و التماس می‌کرد

™ولم کن... غلط کردم... ولم کن
•منکه تازه کارم باهات شروع شده... اینطور نیست؟...... این دنیا آدمای مریض زیاد داره هوم؟ چی میشه اگه یکیش رو کم کنم؟ فکر نکنم به جایی هم بربخورم... حتما فکر میکردی مزاحم این میشی و طبیعت کفتیت رو باهاش میکنی و بعد ولش میکنی و فرار میکنی ولی باید بگم به بد جایی برخورد کردی.....
™فقط اون فورمونهاش من رو از خود بی خود کرد و اون باسن...
•تو اون رو بو کردی و به باسنش دست زدی؟... مجازاتت بیشتر شد...تو به بد جایی برخورد کردی و قرار نیست زنده از اینجا بری هوم؟

از روش بلند شدم و سمت در دستشویی رفتم و قفلش کردم و برگشتم سمتش و لبخندی بهش زدم

_________

جین

تهیونگ رو زود پیدا کردم و سمتش رفتم
×جونگکوک کجا هست؟
+تو دستشویی گفت میاد..
×آها تو کجا بودی؟
+دستشویی... یکی مزاحمم شد...
×خوبی چیزیت نشد؟
+نه.... تهیونگ میتونم یه چیزی بهت بگم؟
×آره حتما
سمت گوشش رفتم و لبم رو به گوشاش چسبوندم و با صدای یواش شروع به حرف زدن کردم
+فکر کنم به هیتم نزدیکم... و استرسی که بهم وارد شد شاید زودتر اتفاق بیفته.....میشه واسم قر...

MY LOVE❤️🚬Место, где живут истории. Откройте их для себя