به سختی چشماش رو باز کرد و نگاهی به اتاق تاریکی که داخلش بود انداخت.
هیچ پنجره ای وجود نداشت که نور رو به داخل اتاق هدایت کنه و اون مکان کاملا تاریک بود.
سعی کرد از جاش بلند شه که متوجه شد دستش با زنجیری به دیوار بسته شده.
کلافه چشمام رو بست و با صدای بلندی گفت
- کسی اونجا نیست؟
وقتی جوابی نشنید دوباره فریاد زد
- هیچ کس تو این خراب شده نیست؟
- آروم باش کیم!
با باز شدن در و تابش نور به داخل لحظه ای چشماش رو بست و باز کرد .
لارا با پوزخند به دیوار تکیه داده بود
-حالت چطوره؟
تهیونگ عصبانی از رفتار لارا سعی کرد مثل همیشه غرورشرو حفظ کنه.
- چقدر شجاع شدی دختر! تو به من و سازمانم خیانت کردی و حالا ام منو گرفتی، دوست داری بمیری؟
لبخند لارا پررنگ تر شد
- فعلا که تو و اون سازمان لعنتیت نمیتونید کاری کنید .
جلو تر اومد و زمزمه کرد
- اوه، یادم رفت بهت بگم؟ من تنها نیستم ، ارشدای هالوز منو فرستادن دنبالت. مثل اینکه داشتی زیاد دردسر درست میکردی. به هر حال بدون هیچ محاکمه ای برای همه تون حکم مرگ صادر شده . وصیتی نداری؟
و بعد از لبخندی که به چهره ی شوکه تهیونگ زد از اتاق خارج شد-------------‐---------------‐---
به آخرین عکسی که با تهیونگ گرفته بود خیره شده بود و به حرفای لارا فکر میکرد
به اینکه گفته بود تهیونگ و مادرش هردو قاتلن و هیچ چیزی از مرگ برای اونا برازنده تر نیست اما....... اما هیچجوره نمیتونست به مرگشون فکر کنه.بهش اجازه دیدن تهیونگ رو نداده بودن و بعد از کلی اصرار تونسته بود راضیشون کنه که حداقل مامانش رو ببینه.
گوشیش رو که داشت خاموش میشد روی تخت انداخت و به سمت بیرون اتاق رفت .
سه روزی میشد که به هالوز اومده بود و تمام این روزها رو داخل اتاق کوچیکی که بهش داده بودن گذرونده بود.
حبس کردن خودش و فکر کردن به موضوعات آزار دهنده کاری نبود که بخواد بیشتر از این ادامه بده
در اتاق کوچیکش رو باز کرد و بیرون رفت .
راهرو ی خالی و خلوتی پیش روش بود .
از که رد شد بالاخره تونست افراد زیادی رو ببینه که همه ومپایرس بودن و بیشترشون بالهاشون رو بدون ترس از انسانها به نمایش گذاشته بودن .
CZYTASZ
vampires shift
Horrorجونگکوک برای یه ماموریت به یه شهر مرموز میره و تازه میفهمه حرفایی که درمورد اونجا شنیده شایعه نیست خلاصه*~~~ -خودتو با اینکه تهیونگ عاشقته گول نزن -احساس گناه چیز بدیه -عشق؟ توی لغت نامه کیم تهیونگ تعریف نشده. -مامانتو خیلی دوس داشتی مگه نه؟ #vko...