یورا دم ورودی مدرسه وایساده بود و با دقت به اطرافش نگاه میکرد میترسید یونگی بفهمه اون عکس نود براش فرستاده، اگه به همه میگفت چی؟ بی شک زندگیش به فنا میرفت
با احتیاط وارد مدرسه شد و از راهرو پر از دانش آموز رد شد جلو لاکرش وایساد درش باز کرد کتابای که لازم داشت برداشت و محکم درش بست
دور برش نگاه کرد تا ببینه خبری از یونگی هست یا نه که نبود
یه نگاه کرد و سریع سمت کلاسش رفت
~
یونگی با سرگرمی بین دخترایی که بخاطر جذابیتش جیغ میکشیدن وایساده بود.
از توجه ایی که بهش میکردن لذت میبرد،
یاد حیونایی میفته که گرسنه غذان با این تفاوت که دخترا تشنه توجه اونند.
خیلی یهویی یه دختر با هیجان گفت
+یونگی اوپا برات کوکی پختم لطفاااا قبولش کن؛ و بند بگ صورتی پاستلی رنگ جلوش گرفت
یونگی با پوزخند بگ گرفت ازش
تا وقتی دختر با دست پاچگی پیش دوستش دوید بهش خیره موند.
با خودش غرزد:همیشه همین طوره
یکی از دخترا که پولدار بددهن بود، دستش دور گردنش حلقه کرد خودشو سینه به سینه چسبوند به یونگی،با پوزخند به چشمای یونگی زل زد هرچند چهره یونگی کاملا خثی بود
لبش تر کرد و با زمزمه گفت :
+یونگی اوپا کی قرار به من توجه کنی؟
یونگی جوابش نداد در حقیقت براش ذره ایی جذابیت نداشت
توجهش به دختری با موهای بلند مشکی جلب شد درحالی که کتاباش بغلش گرفته بود از کنارش رد میشد. نگاهشون گره خورد به هم به سرعت چشماشو برگردوند و گونه هاش رنگ گرفت و از راهرو پایین رفت
درحالی که بین تعدادی از دانش آموزا داشت محو میشد یونگی هنوز نگاهش میکرد
"یه سرگرمی جدید پیدا کرده بود یونگی"
دختری که بهش چسبیده بود اونور هل داد اروم گفت:بای .
کیفش برداشت سمت کلاسش رفت.
ذهنش کاملا درگیر بود
شب قبل یه عکس نود از یه شماره ناشناس گرفته بود و هیچ ایده ایی نداشت که کی این عکس فرستاده
اولش شکش رفت به اون دختر پولدار سیریشه جیسو اما شماره اونو داشت تو کانتکتاش
از یه طرف هم ناامید شده بود هم هیجان زده
تصمیمیش گرفته بود که حتمی اون دختر پیدا کنه چون مجذوب بدنش شده بود
تو افکارش غرق بود که یه نفر محکم بهش خورد و از پشت افتاد.
به پایین نگاه کرد سوپروایز شد
همون دختری بود که یکم قبل باهاش چشم تو چشم شد
پوزخندی زد گف:انگار بخاطر من افتادی بیبی.
_________________________________________
سلام لاولیا
اینم پارت جدید اقا من حس میکنم قراره از دست اون دختر چسبونکی کلی حرص بخوریم شما چی فک میکنید؟؟؟
ووت و کامنت لطفا بزارید
YOU ARE READING
play with me||myg (translation Ver)
Fanfictionوقتی اتفاقی دستت میخوره و عکس نودتو برا جذاب ترین پسر مدرسه میفرستی