PART 8(Can't I see you anymore?)

314 38 0
                                    

آنچه گذشت
# ا/ت ...
_ چی شده؟
# باورت نمیشه کی اومده؟
رفتیم داخل کافه
٪ اووو عزیزم اومدی اینم از نوم که بهت گفتم
@ سلام ا/ت چطوری
_ ا..امکان نداره
.......
_مارتاااااااا
# اما میبینی جلو روته
٪ مگه چی شده عزیزم
واییی همین رو کم داشتیم
¥ ا/ت خوبی چی شده بگو
@ وایییی شما کیم تهیونگ هستین میشه از شما امضا بگیرم
¥ خانم یه لحظه وایستین ا/ت به من نگاه کن که دستاش رو روی لوپ هام گذاشت و صورتم رو به طرف خودش گرفت
¥ ببین منو
به تهیونگ نگاه کردم
_ ت...ت...تهیونگ
و رفتم بغلش رو گریه کردم.
¥ چی شده بگو لطفا بگو چی شده .... تو باهاش چی کار کردی
@ تو اصلا دیدی باهاش کاری بکنم اصلا بهش دستم نزدم
¥ ا/ت بیا هوا بخوریم ها؟
@ ا/ت دل تهیونگ رو هم خوب به دست اوردی
# تو بهتره لال بشی تا نزدم تو دهنت
@ اووو بیبینم چی جوری میخوای منو بزنی
& ا/ن چی شده اروم باش
@ اووه اوووه اوههه هم تو هم ا/ت ماشالله خوب مخ بی تی اس رو ناکام کردین
# وایستا بزن تو دهنت نکبتتتتتت
که دیدم جیمین جلوی ا/ن رو گرفت
& اروم ا/ن چت شده دختر خوبی
# اره عالیم بهتر از این نمیشم
= واییی چه خبره اینجا
@ جونگ کوکککککککککک
و مارتا پرید بغل جونگ کوک
@ وای تو بایسمی میشه با هم عکس بگیریم
که مهلت حواب دادن به جونگ کوک نداد باهاش عکس گرفت
= میشه بس کنی لطفا عصاب همه رو داری خورد میکنی
@ فکر نمیکردم اینقدر نچسب باشی
= با شما نچسبم با بقیه خوب می‌چسبم نگران نباش
٪ مارتا زود باید برای من توضیح بدی
_ مامان ماریا.هق هق من باید واستون توضیح بدم چون مطمئنم اون دروغ تحویلتون میده
٪ پس بعد از کار باهم حرف میزنیم مارتا بیا توی اتاقم
و مارتا با چشم غره به دنبال مامان ماریا رفت
جیمین ا/ن رو نشوند و بغلش کرد و داشت آرومش میکرد منم تازه فهمیدم تا این موقع بغل تهیونگ بودم
_ وایی ببخشید لباست خیس کردم
¥ باید واسم توضیح بدی ولی نه اینجا خب ؟
_ باشه بیا بریم بیرون
و منو تهیونگ رفتیم بیرون البته تهیونگ طوری لباس پوشید که کسی نشناستش رسیدیم به یک جایی که برکه داشت و کسی اونجا پرسه نمیزد.

روی صندلی نشستیم¥ خب می‌شنوم_ همه چیز از هتل شروع شد وقتی تازه اومدم با یه پسری به اسم مت آشنا شدم

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

روی صندلی نشستیم
¥ خب می‌شنوم
_ همه چیز از هتل شروع شد وقتی تازه اومدم با یه پسری به اسم مت آشنا شدم...... .........
و بعد هم که الان چند ماه هست که خبری ازش نیست
¥ یعنی اون اون ت..ت...تو رو دوست داره؟
_ از دوست داشتن هم گذشته
¥ آها مطمئنی دیگه پیداش نمیشه
_ فکر نکنم ... نمیدونم واقعا گیج شدم
که دستم رو گذاشتم توی سرم
¥ تو هم دوسش داری
_ تهیونگ من
که دیدم تلفن تهیونگ زنگ خورد.
¥ الو....... الان ..... باشه اومد....... باشه بابا آره ا/ت پیشم...... بهش بگو نگران نباشه ....... اومدیم باشه.
_ چی شد
¥ فردا کنسرت داریم مجبورم برم تمرین ا/ن هم سراغت رو میگرفت نگرانت بود.
_ آها پس بریم وقت تو رو هم گرفتم
¥ نه بیا برسونمت
توی ماشین اصلا حرف نزدیم یعنی تهیونگ ناراحت شد اصلا به من نگاه نمی‌کرد.
_ تهیونگ
¥ رسیدیم کافه اون ور هست خداحافظ
که یعنی باید از ماشین پیاده میشدم. وقتی پیاده شدم ماشین تهیونگ زود حرکت کرد یعنی قلبم رو شکستم ولی چیزی نگفتم بهش آخه.
# وایییی دختر اینجایی زود باش بیا
_ چی شده
# قراره زود مونا رو ببرن الان
که دیدم ماشین تیمارستان اومده و دارن مونا رو میبرن
_ چرا بی هوش هست
@ چون آمپول بی هوش زدم بهش
_ از تو توضیح نخواستم
@ چرا هر چی بی عصابی میکشی سر من خالی میکنی
_ به تو رفتم دیگه
که با ا/ن رفتیم داخل کافه
بعد از چند ساعت از زبان ا/ت
# وای دیگه تموم شد چه روز عجیبی بود
_ اهوم
# تو چیزیت شده
_ نه بریم دیگه
# اما مامان ماریا قرار بود باهاش حرف بزنی
_ نه نمیخواد یعنی حوصله ندارم بدبختی هام رو براش بگم فردا میگم بهش
# باشه
رفتیم خونه واقعا هیچ جا مثل خونه آدم نمیشه.
# من برم شام درست کنم
_ برا من درست نکن سیرم
# بشین
_ چرا
# بشین ببینم
روی کاناپه نشستیم
# بگو چی شده
_ اخه
# اخه ماخه نداریم زود تند سریع
_ فکر کنم تهیونگ از دستم ناراحته
# چرا
_ ماجرای مت رو بهش گفتم ناراحت شد ولی نمیدونم چرا
# میگم عاشقت شده میگی نه
_ اخه چه ربطی داره تو هم فقط اینو بگو
# چقدر گیجی بابا دارم میگم تو وقتی مثلا یه دختره دیوانه وار عاشقت تهیونگ بشه در حدی که ببرنش تیمارستان بعد تو هم اصلا خبر نداری که تهیونگ دوسش داره یا نه ناراحت نمیشی دلت نمیشکنه یا با خودت نمیگی ولی نکن تهیونگ عاشقش باشی؟ دختر بیا قبول کن اون عاشقت شده هنوز که هنوزه داری به مت فکر میکنی اقا مت تو زندگی تو مرده تمام
_ یعنی میگی
# اره شک نکن
_ اخه کیم تهیونگ
# ببین دختر عشق حرف حالیش نی
_ کم از جیمین رمانتیک بازی بلد نیستیا شیطون
# باز دوباره گفت جیمین
_ بگو ازش بدت میاد که داری اینجوری میگی
# خب نمیدونم
_ پس تو هم عاشقشی
# نخیر
_ اره
# نخیر
_ اره
# اععع وایستا غلغلکت که دادم حالیت میشه
_ واییی نه وایستا نه
تو اتاق تمرین از زبان جیهوپ
داشتیم تمرین میکردیم که دیدم تهیونگ چند جا داره اشتباه میره
€ آهای پسر چت شده مگه اولین باره داری این رقص رو میری
¥ هیونگ حالم خوب نیست
€ بگو چی شده می‌شنوم
¥ تا حالا عاشق شدی
€ چیییییی؟ پسر نگو
¥ هیونگ من عاشقش شدم
€ پسر میدونی اگه پی دی نیم بفهمه
¥ آره آرههه آرهههه دیسبند میشیم اما نمیتونم نادیده بگیرم
€ خب پس چرا پَکَری پسر
¥ یه چیزی داره دیوونم میکنه
€ چی بابا بگو دیگه
¥ یه پسره قبلا دوسش داشته اسمش مت بوده فکر کنم اینقدر دوسش داشته که الان تیمارستانه
€ اوووو گاد کی اینو گفته
¥ خودش
€ پس چرا این ریختی تو
¥ میترسم اونم عاشقش باشه .... نکنه عاشقشه ...... اگه عاشقشه من نمیتونم تصور کنم نه نه نهههههه
€ هی پسر اروم باش
بغلش کرد. من تا به حال عاشق نشدم ولی تازه فهمیدم که عشق چه قدرتی داره. قلب تهیونگ هم شکسته بود هم تازه جوونه زده بود باید به بچها بگم باید یه کاری کنیم.
ساعت ۱۱ شب از زبان هوسوک
(گایز برای یاد آوری جین £ هوسوک€ جونگ کوک = نامجون × جیمین & یونگی @* علامت یونگی تغییر کرده)

I CAN'T WITHOUT YOUWhere stories live. Discover now