PART 27(I Miss You)

726 35 31
                                    

❌هشدار : این پارت محتوای جنسی دارد❌

از زبان نویسنده
تهیونگ و ا/ت به خونه رسیدن توی ماشین حرفی بینشون رد و بدل نشد ولی ا/ت خودش میدونست که باید سکوت رو بشکنه ...... تهیونگ توی اتاق لبه تخت نشسته بود و منتظر ا/ت تا با هم بخوابن در همین حین صدای باز شدن در اومد و تهیونگ هم میدونست که ا/ت هست .... ا/ت با تردید زیاد اومد و کنار تهیونگ نشست فضا خیلی سنگین شده بود ولی ا/ت دیگه طاقت نیاورد: معذرت میخوام

تهیونگ که از حرف ا/ت تعجب کرده بود با چشم های تقریبا باز به ا/ت نگاه کرد ولی ا/ت روش رو سمت تهیونگ نبرد و با خجالت به ادامه حرفش پرداخت: واقعا دارم بهت فشار میارم میدونم .... تو هم مشغله های خودت رو داری باید بهتر درکت میکرد و اینجوری نباید جلوی پسرا باهات رفتار میکردم

تهیونگ که از کیوت بودن ا/ت خندش گرفت گفت: بهم نگاه کن .....

ا/ت هیچ حرکتی نکرد پس تهیونگ دستش رو زیر چونه دخترک گذاشت و طوری صورتش رو چرخوند که دقیقا چهرش مماس چهره دخترش باشه: الان باهات چیکار کنم ....... ها؟ مجازات چطوره؟

ا/ت هم با ترس به تهیونگ نگاه کرد و منظورش رو فهمید: نه تهیونگ غلط کردم ..... دی...دیگه تکرار نمیشه

تهیونگ بلند خندید و ا/ت رو مثل بچه تو بغلش نگه داشت: قول میدم بهت صدمه نزنم باید برای فردا انرژی بگیرم نه‌؟

ا/ت میخواست دوباره اعتراض کنه که تهیونگ با لبهای درشتش حرف هاش رو قطع کرد..... چند مدتی بود طعم همو نچشیده بودن ..... تهیونگ دست های بزرگش رو روی لپ های دخترش گذاشت و از دلتنگی ناله میکرد ....... ا/ت تسلیم ماجرا شد و فورا گردن تهیونگ رو گرفت و همراهی کرد ...... تهیونگ گازی به لبای ا/ت زد و دختر هم از ناله دهنش رو باز کرد و پسر از این فرصت استفاده کرد و بوسه فرانسوی رو آغاز کرد فقط سر یه بوسه نالشون کل خونه رو پر کرد ..... توی تاریکی اتاق که فقط ماه نور اتاق بود تهیونگ فورا بلند شد و ا/ت از دوری لباش ناله کرد ولی متوجه شد که تهیونگ داره لباس هاش رو در میاره پس خودش هم اقدام کرد
لباس هاش رو در آورد و داشت لباس زیرش رو هم در می‌آورد که تهیونگ جلوش رو گرفت: بزار ددی بقیه کارها رو انجام بده ا/ت از حرف تهیونگ خجالت کشید و دستش رو روی صورتش گذاشت قلب تهیونگ داشت از کیوت بودن بیبیش آب میشد ولی فورا دست ا/ت رو گرفت و دوباره لبهاش رو روی لبهای عسلی دخترک گذاشت: بیبی من هنوز کاری نکردم که داری خجالت میکشی
تهیونگ بعد از مدتی لبهاش اروم اروم وارد گردن ا/ت کرد و چون میدونست که نقطه شیرین ا/ت کجاست فورا شروع به کار کرد و با یه بوسه ساده ناله ا/ت بلند شد و برای موفقیت خودش یه پوزخند ریزی کرد در حین اینکه گاز میگرفت با زبونش اون محل رو لیس میزد ولی دستهاش هم بیکار نبود اونها اروم اروم به سمت پایین تنه ا/ت میرفتن و انگشت ها مانند ساز زدن گیتار با ا/ت بازی میکردن .... دختر بیچاره نمی‌دونست برای کدومشون ناله کنه .... تهیونگ که از بودن مانع خسته شده بود لبهاش رو از گردن ا/ت دور کرد و با هر دوتا دستاش لباس زیر ا/ت رو پاره کرد زیر نور ماه، درخشان تر به نظر می‌رسید تهیونگ اروم انگشتش رو روش کشید و دلتنگیش رو به ا/ت نشون داد ...... ولی فورا دهانش رو به ا/ت وصل کرد و ا/ت از ناگهانی بودن تهیونگ جیغی زد .... تهیونگ با لبهاش داشت مارشمالوی دختر رو می‌خورد و از طعمش لذت میبرد...... ا/ت هم فقط میتونست ناله کنه و دستاش رو روی بالش های روی تخت با چنگ نگه داره
_ ددی دارم میام آهههه
تهیونگ هم با صدای بم و تحریک شدش گفت: آزاد کن بیبی ددی میخواد طعمت رو بچشه
که ناگهان ا/ت تمام آبش رو وارد دهن تهیونگ کرد ...... تهیونگ هم خوشحال از حل ماموریت سرش رو از مارشملوش دور کرد و دوباره لبهاش رو روی لبهای دختر گذاشت و در همین حین سوتین ا/ت رو باز کرد : لعنتی طعمت عین عسل میمونه
سینه های ا/ت برهنه جلوی چشم های تهیونگ بودن و تهیونگ هم وحشیانه بهشون حمله کرد و یکی شون رو میمکید و دیگری رو با انگشت های مردونش به بازی میگرفت ا/ت چنگی به موهاش زد و ناله میکرد ولی دیگه طاقت نداشت: تهیونگ زور باش .....
تهیونگ که دقیقا منتظر همین حرف بود سینه رو از دهنش بیرون آورد و رو به روی دخترش شروع به صحبت کرد: چی میخوای بیبی؟
ا/ت با بی طاقتی گفت: تهیونگ لطفا من میخوامت ...... لعنتی رو بزننن
تهیونگ هم با پوزخند یه بوسه به لبهای ا/ت زد و زود باکسش رو در آورد بخاطر سفتی زیاد خیلی بزرگ شده بود و ا/ت هم انگار از حرفش پشیمون شد تهیونگ که از این داستان باخبر شد پیشونیش رو به پیشونی ا/ت چسبوند: قول میدم بهت صدمه نزنم باشه؟
ا/ت هم با اعتماد کامل سرش رو تکون داد
تهیونگ هم دستاش رو به دستهای ا/ت گره زد و باسنش رو آروم به سمت پایین آورد ا/ت هم فورا ناله کرد و چندبار به بازوی تهیونگ زد که یعنی وایسته تهیونگ هم مثل برده ازش اطاعت کرد بعد از چند دقیقه با اجاره ا/ت تهیونگ شروع به حرکت کرد و هر دوتاشون ناله میکردن و بدنشون هم در کنار هم به پیچ و تاب میپرداختن.... تهیونگ وقتی فهمید ا/ت در کنار لذت داره درد هم میکشه با بوسه‌ای روی لب های دختر اون رو آروم میکرد
_ تهیونگ تند تر
تهیونگ هم بدون اینکه حرفی بزنه با تمام سرعت شروع به حرکت کرد و سرش رو به عقب برد و بلند ناله میکرد ......
_ ددی دارم میام آههههه اوووووف
T: وایستا باهم بیایم بیبی
و بعد از چند دقیقه باهم ارضا شدن....... ناله ها تموم شدن و هر دو خیس عرق ..... موهای تهیونگ از عرق دیگه لَخت شده بود و بدنش برنزه تر و براق تر شده ... ا/ت فقط داشت بهش نگاه میکرد .... تهیونگ با نفس نفس زدن خودش رو کنار ا/ت پرت کرد و فورا دستاش رو پهلوی ا/ت گذاشت و پیشونی دختر رو بوسید: نمیدونی چقدر دلم برات تنگ شده بود
_ منم
تهیونک دید ا/ت داره خیلی تکون میخوره پس پرسید: درد داری؟
ا/ت هم با شوخی گفت: میخوای درد نداشته باشم؟
تهیونگ هم با حرف ا/ت خندید و شروع به نوازش موهای معشوقش کرد و دختر خیلی زود به خواب رفت.

♡♡♡♡♡♡
دارادارانننن..... توی اینجا dory منحرف رو دیدین امیدوارم خوشتون اومده باشه خواهش میکنم ووت بدین چون تنها انرژی من از همین ستاره های درخشانتونه فقط یک صدم ثانیه نیاز هست که روش کلیک کنین .....

🖤DORY LOVE YOU🖤

I CAN'T WITHOUT YOUNơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ