«وبلاگت برگشت؟»
«وقت نکردم چک کنم.»
جهیون جواب تیونگ رو داد و ساک کوچیکش رو به دست راننده داد تا در جای مخصوص اتوبوس، بذارتش. ابروهای تیونگ، از چشم هاش فاصله گرفتن و لب هاش رو غنچه کرد.
«تو که خیلی براش عجله داشتی.»
ظاهر جهیون، برای کارمند هاش جدید بود. کاپشن آستین حلقه ای و لیمویی ای ایی که از زیرش یقه اسکی بنفشی پوشیده بود رنگ و روش رو از لباس های تیره باز کرده بودن. شلوار جینش گشاد بود و بوت هاش، شبیه بوت هایی بودن که سربازا می پوشیدن. استایلش تناقض داشت ولی در انتخابش دقت زیادی به خرج داده بود.
برعکس اون، تیونگ به ساده ترین شکل تنها یه کاپشن مشکی و شلوار جین آبی پررنگی پوشیده بود، البته کتونی های سفیدش رو فراموش نکنیم. عجیب بود که این لباس های ساده هم در تن اون می درخشیدن.
جهیون، قبل از اینکه وارد اتوبوس بشه گفت:
«بعد چند روز کونم هنوز درد میکنه. انتظار داری با این حال بشینم سایتمو چک کنم؟ وحشی.»
با چشم های گرد شده بهش توپید، و اونقدری سریع وارد اتوبوس شد که نتونست خنده ی کوتاه تیونگ رو بشنوه. تیونگ سرش رو تکون داد و وقتی مطمئن شد که همه سوار اتوبوس شدن، خودش هم داخل رفت و به راننده گفت که میتونه راه بیوفته. جهیون روی اولین ردیف و صندلی کنار پنجره نشسته بود، و با اینکه اتوبوس کلی جای خالی داشت تیونگ ترجیح داد کنار جهیونی بشه که موهای قهوه ای فرش رو روی پیشونیش ریخته بودن و سرش رو به پنجره تکیه داده بود.
«گمشو.»
تیونگ چشم هاش رو در حدقه چرخوند و لب هاش رو به گوش جهیون رسوند. این کارش، باعث شد جهیون بیشتر تو خودش جمع بشه.
«مراقب حرف زدنت باش جونگ جهیون.»
«نمی-»
وقتی که تیونگ با انگشت های محکمش، بازوش رو گرفت، چشم هاش رو باز کرد و ناباورانه نگاهش کرد. حداقلش بقیه ی کارمندا متوجهشون نشده بودن.
صورت تیونگ خیلی نزدیک بود و چشم های مشکیش درون جهیون رو به لرزه در میاوردن.«نمیخوای که جلوی اینهمه آدم کاری کنم آبروت بره؟ منو که میشناسی، سر حرفم هستم.»
جهیون بازوش رو از دست تیونگ در آورد و صورتش رو سمت پنجره برگردوند.
«اگه سر حرفت میموندی هیچوقت نمیرفتی.»
تیونگ خواست حرفی بزنه، اما ترجیح داد این کار رو نکنه و فقط نگاهش رو از جهیون گرفت. لب هاش رو آویزون کرد و زیر لب گفت:
VOCÊ ESTÁ LENDO
BELONG - [ JaeYong - YunJae ]
FanficName: Belong Couples: JaeYong Genres: Romance, Smut More: تعلّق، به معنای دلبستگی.