Security

1.2K 227 11
                                    

@ حالا چرا نیاید بخوره؟

تهیونگ بلند شد
به چشای آبی جونگ کوک نگاه کرد
+شما دوتا از خون هم میخورید؟

یونگی و جونگ کوک به هم نگاه کردن
~نه

جین کنجکاو اومد جلو
=اما...چرا؟

-چون تلخه...

یونگی تایید کرد
~خوناشامای ماه ابی....نمیتونن خون همو بخورن....چون تلخه و فقط کسایی میتونن اینکارو بکنن که همدیگه رو دوست داشته باشن.....و اگه خون خوناشامای قرمز رو بخورن..خودشون تبدیل به یه خوناشام قرمز میشن.

*پس شما از چی تغذیه میکنید؟

-~+حیوانات

@ یونگی؟توعم اینطوری میشی؟پس چرا من ندیدم؟

~چون من بالغم...کسایی که بالغن کنترل خودشون راحت تره

+اما منم ۲۱ سالمه و بالغم

یونگی لبخندی به قدرتی که تهیونگ داشت به رخش میکشید زد
~بالغ بودن به سن نیست تهیونگی....

نگاهی به هوسوک کرد
~بالغ بودن برای خوناشاما توی یه چیز دیگه معنا میشه..

صورت تهیونگ سرخ شد
زیر لب زمزمه کرد
+مجبور نبودی انقدر واضح بگی

یونگی نفس عمیقی کشید
~جونگ کوک به چانیول زنگ بزن...بگو بیاد اینجا
.
.
.
.
چان با پوکر ترین حالت ممکن خودشو روی مبل پرت کرد
# یکی بهم بگه.....واقعا منو واسه یه چیز مسخره این همه را کشوندین اینجا؟

یونگی بهش چشم غره رقت
~این مسخرا نیست مردک نردبون....این بچه رو نگاه کن....۵روز بیهوش بوده..میفهمی؟

چانیول یهو از جاش بلندش شد

با چشاشی قرمز سمت تهیونگ رفت

صورتشو توی دستاش گرفت
# قدرتش خیلی خطرناکه....میتونن ازش به عنوان ماشین جنگ استفاده کرد....ولی روحش خوبه..تمیزه...

صورت تهیونگ رو ول کرد و رفت عقب
# نگران نباشید میشه کنترلش کرد...یونگی مثل خودت پرورشش بده..اینطوری این کیوتک ناخواسته آسیبی به کسی نمیرسونه

+ینی مشکلی نیست؟

# نه...ولی شما دوتا چطوری برادر همید؟

به تهیونگ و جیمین اشاره کرد
٪خب راستش...مادرمون یه خوناشام بود....ولی خوناشام ماه قرمز.

سرشو بالا اورد و به قیافه متعجبشون نگاه کرد

@ اما..نمیشه که

جیمین تایید کرد
٪درسته...ولی تهیونگ وقتی به دنیا اومد خوناشام نبود یه ادم عادی...بعد اینکه دندوناش درومد متوجه شدیم تهیونگ خودشو گاز میگیره...و یه جورایی انگار خون خودشو میخورده

blue moon vampireWhere stories live. Discover now