Purple eyes

1.1K 218 8
                                    

تهیونگ با دو سمت خونه دویید
همین که خواست درو باز کنه
در تو صورتش خورد و افتاد روی زمین

+اخخخ دماغم

جونگ کوک نگران کنارش نشست
-چیزی شدی ته؟سرتو بیار بالا ببینم

اشک تو چشای تهیونگ جمع شده بود
-د.درد میکنه...ک.کوکی د.رد میکنههههه

جونگ کوک دستشو زیر پاهای تهیونگ رو گرفت و بلندش کرد
-الان میبرمت پیش دکتر ته.....اروم باش زود میرسونمت

سمت درمونگاه قبیله دویید
تهیونگ توی بغلش ناله میکرد

درو با پاش کویید
-دکتررررر دکتر لی

در اتاق باز شد
&چیشده...اوه بیارش داخل

داخل رفت و تهیونگ روی تخت گذاشت
-د.در خورد تو دماغش

دکتر لی معاینش کرد
نفس عمیقی کشید
&پسره ی.....اه چیزیش نیست...با خاطر ضربه خونریزی کرده...سالم سالمه

جونگ کوک سمت تهیونگ چرخید و سرشو تو بغلش گرفت
و ناخداگاه سرشو بوسید

-هووف...خداروشکر...ته؟بهتری؟

فین فینی کرد
+نه..هنوزم درد میکنه

&عادیه...میدونم جونگ کوک چجوری درو باز میکنه..با اون شدت دماغت نشکسته خیلیه......خب من میرم بیرون بهتر شدی میتونی بری

تهیونگ با بغض تشکری کرد
مرد بیرون رفت

تهیونگ هنوز تو بغل جونگ کوک بود

+ک.کوکی؟

جونگ کوک عقب رفت
-اوه....معذرت میخوام

پیرهنشو گرفت
+م.یشه اد.امه بدی؟وقتی د.در دارم..دلم..میخواد یکی بغلم کنه

جونگ کوک به حالت قبلی برگشت و تهیونگ رو توی بغلش گرفت
-البته که میشه...معذرت میخوام حواسم نبود

+عب نداره...من خودم داشتم سمت در میدوییدم
.
.
.
.
از خونه بیرون رفت
سمت باغ پشت
ساختمون رفت
پس کجا رفته

@ دنبال کی میگردی جیمین..

سرشو بالا گرفت
هوسوک روی بالن وایستاده بود

٪اوه هوسوک....دنبال تهیونگ میگردم..دیدم با یونگی اومد باید باغ ولی الان نیست

~از پیش من رفت سمت خونه میومد..همه جارو گشتی؟

چشای جیمین نگران شد
٪همه جارو گشتم...نیم ساعت دیگه تایم خونشه...
.
.
.
.
+جونگ کوک؟

-بله

+حس بدی دارم...

جونگ کوک وایستاد
-چجور حس بدی؟

+چقدر دیگه تا خونه مونده؟

-امم تقریبا یک ساعت

تهیونگ چشاش گرد شد
+پس ما چجوری توی سه ثانیه رسیدیم اینجا

blue moon vampireWhere stories live. Discover now