Goddess

398 74 2
                                    

های گایس👋 چه خبرا؟؟

یه سری نکات درمورد این پارت:
قسمت هایی رو که اینجوری ... نوشتم رو با مکث بخونید.

و اگر غلط املایی داشت توجه نکنید😁😬

خب خب بریم که داشته باشیم پارت دوممون رو

🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉

باز هم مجبور بود توی یکی از مهمونی های مزخرف و پرتجملاتی خانوادش که ازشون متنفر بود شرکت کنه.

به اون زن پرحرف که از لحظه ورودش یه بند داشت با همه حرف میزد نگاه کرد. انگار الان نوبت اون بود.

_اوه تهیونگا عزیزم تو خیلی زیباتر و باوقارتر از چیزی که فکر میکردم شدی.

لبخند اجباری به لباش آورد.

+ممنونم بانوی من این نشونه لطف شماست.

زن که این حرف امگای جوان حسابی به مزاجش خوش اومده بود بلند خندید و ادامه داد:

_تو چند سالته عزیزم؟؟

تهیونگ که خوب میدونست پایان این حرفا به کجا میرسه با بی‌حوصلگی جواب داد:

_هفده سالمه.

البته که کسی به لحنش توجهی نکرد.

+وااو واقعا داری میگی؟ چه جالبه یونجون منم سه سال از تو بزرگتره و تو باید حتما ببینش اون خیلی پسر فوق العاده‌ایه. شاید تونستید دوستای خوبی برای هم بشید و خدا می‌دونه بعدش چه چیزای دیگه
با پایان حرفش ابرویی بالا انداخت و بعد دستاش رو بهم زد.
_آره همینه باید یه قرار ملاقات برای بچه هامون ترتیب بدم اینجوری که نمیشه. نظر شما چیه بانو سوریانگ؟؟
و به سمت سوریانگ برگشت تا تاییدش رو بگیره

تهیونگ هم همراه اون به سمت مادرش برگشت و به صورتش خیره شد. با چشماش داشت برای مادرش خط و نشون میکشید.
تا همین جا هم زیادی آبرو داری کرده بود و حرفی نزده بود اگر مادرش چیزی نمی‌گفت قطعا امشب رو به مجلس عزا تبدیل میکرد.

سوریانگ که خوب پسرش رو می‌شناخت و از همون نگاه پسرش حساب همه چیز دستش اومده بود لبخندی زد و سعی کرد همه چیز رو قبل از اینکه خراب بشه جمع کنه و قال قضیه رو بکنه.

×اوه ،خب، راستش، تهیونگ هنوز خیلی بچست و حالا حالاها زمان زیادی برای این چیزا هست.
خندید و سعی کرد از موضوعه اصلی دور شه
راستی شنیدم...

و تهیونگ که حالا خرش از پل گذشته بود بی اهمیت به ادامه حرفاشون ازونجا دور شد و به گوشه ای از سالن رفت.

نگاهی به اطراف انداخت. اونجا کسی رو نمی‌شناخت و این آزارش میداد.
امشب حتی پسرعموش سوکجین هم به خاطر تنبیهی که عموش براش در نظر گرفته بود اونجا حضور نداشت تا کمی باهاش سرگرم بشه لباش رو آویزون کرد.

FORGOTTENWhere stories live. Discover now