با صدای خر و پف اروم هوسوک، سرش رو چرخوند تا راحتتر اون رو ببینه. به صورت غرق در آرامشش نگاه کرد و با لبخند، حلقهی ازدواجش رو توی انگشتش چرخوند.یونگی هنوز توی تخت کوچیکش بود، توی کاروان، کنار هوسوک؛ هوسوکی که آروم نفس میکشید و بالاخره به دنیای شیرین خواب پا گذاشته بود. اما حس میکرد همراه با خاطراتش به اصطبل پدرش برگشته. میتونست قسم بخوره دوباره اون زمان رو کنار هوسوک زندگی کرده بود، دوباره برای اولین بار بوسیده بودش و دوباره با پپسی و سند برای گردش توی دشت رفته بود.
حالا استرایدر و اسپرانزا جای پپسی و سند رو گرفته بودن، هیچ دشتی درکار نبود، مایلها از خونه و اصطبل دوست داشتنیاش دور بود، اما هنوز هم احساس میکرد توی خونهست. چون خونه همون جاییه که توش با آرامش دراز میکشی و به شعلههای شومینه خیره میشی، سر سگت رو نوازش میکنی و با اطمینان به اینکه فردا روز بهتری برای زندگی کردنه به خواب میری.
و هوسوک برای یونگی شومینهی گرم و امید روزهای بهتر بود. هوسوک خونهای بود که یونگی همیشه بهش برمیگشت.

KAMU SEDANG MEMBACA
ᯓ 𝙂𝙞𝙙𝙙𝙮 ᵘᵖ
Fiksi Penggemarᯓ [ Completed ] Catch your horse before it runs wild and free, out of your reach. *از uglyndepressed خیلییییی ممنونم بابت این کاور خوجمل ㅠㅠ♡ مینی فیک Giddy up کاپل: سپ ژانر: ورزشی، رمنس، اسمات Couple: Sope Genere: Sports, Romance By: Brunetta