سلام
من یونگی هستم
پسری که فقط بخاطره یک تفریح زندگیم تغیر کرد
( از دید نویسنده)
وقتی مطمعن شد همه چیز را برداشته رفت سمته در خونش
و درش را باز کرد و خارج شد و رفت سمته پارکینگ در صندوق
ماشین را باز کرد و کولش را گذاشت و درش را بست
🐱یوهو دارم میرم جنگل بیا قرش بده
( سه ساعت بعد)
🐱یعنی کیرم تو این شانس چرا شب رسیدم یعنی دیگه با نامجون
جایی نمیرم اوففففف
کولش را در اورد و چادرش را بعد هزارتا زحمت بلاخره زد
🐱خفنه کی بودی تو یونگی جان بوس به کلت
یونگی وقتی دو سه تا قسمت از سریال زخمه کاری😑
را دید بلاخره بلند شد
🐱خب با اینکه شبه ولی میخوام برم توش را بگردم من نترسمببخشد کمه🥲
YOU ARE READING
اسم فیک : با اینکه میدونم دوستم نداری ولی عاشقتم
Fanfictionیونگی پسری که یک شب برای تفریح میره جنگل ولی همین تفریح کل زندگیش را تغییر میده کاپل ها : کوکگی - ویمین ژانرها:خوناشامی -اسمات