"مقدمه و معرفی"

1.8K 179 8
                                    

"𝙍𝙪𝙨𝙨𝙞𝙖𝙣 𝙍𝙤𝙪𝙡𝙚𝙩𝙩𝙚"
"رولت روسی"

خلاصه:

🔻تو‌ شبی که سرگرد کیم تهیونگ، خسته از یک عملیاتِ نظامیِ سخت به خونه برمیگرده تا آخر شبش رو تو آغوشِ بهشتیِ پسرِ دوست داشتنیش صبح‌ کنه، فاجعه‌ای اتفاق می‌افته که هرگز پیش بینیش هم نمیتونست بکنه.

🔺سرگرد کیم درست وقتی که فکر میکرد قراره بهترین شب زندگیش رو تو آغوشِ جئون جونگکوکش بگذرونه، به اجبارِ تقدیر، اسلحه ای با یک گلوله تو دستش قرار میگیره و اینجاست که بازیِ رولتِ روسی بین دو نفر که دیوانه وار همدیگه رو دوست دارن شروع میشه!

🔻اما چی‌میشه اگر سرنوشت تو یک شبِ نفرت انگیز، دو پسری که دیوانه وار همدیگه رو دوست دارن، مقابل همدیگه قرار بده و مجبورشون کنه تا برای نجات جونِ همدیگه، اسلحه‌هاشون رو برای هفت بار تو قلبِ همدیگه شلیک کنن و رولتِ روسی بازی کنن؟

🔺همیشه تو بازیِ راشن رولت این سوال مطرح میشه که در نهایت اسلحه تو دست کی و به سمت قلب کی شلیک میشه؟ کی در نهایت برنده این بازیِ شانس میشه؟ آیا هردو میتونند در انتهای این بازیِ هفت گانه، جونِ سالم به در ببرند؟

.
.
.
.

بخشی از فیک:

❌بخشی از فیک:

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.

Kook POV


_آه خدای من..چه جوری میتونم بهت شلیک کنم جونگکوک؟

تهیونگ هربار هق میزد و‌ ترسِ از دست دادنم رو با اسلحه ای که به سمتم نشونه رفته بود، توی صورتم سیلی میزد:

_اگر این دفعه پر باشه چی؟ اگر بهت شلیک بشه چی؟...آه خودمو به خاطرش نمی‌بخشم. اما اگر از اون طرف بهت شلیک نکنم، اونا میزننت کوک..ده تا لیزر روی تنته...یعنی ده بار قراره بهت شلیک کنن؟ آه خدایا بگو چیکار کنم؟ بگو باید چه جوری پسرمو نجات بدم؟

تهیونگ علنا زیر بار فشاری که اون لحظه متحمل شده بود، داشت پس می افتاد اما من خودخواهانه از بابت شرایط موجود خوشحال بودم. آره خوشحال بودم از اینکه این بار نوبت به تهیونگ رسیده بود تا اون ماشه رو بچکونه و چه بسا با شلیک یک گلوله به قلبم، بازی رولت روسی رو با کشتن من و زنده موندن خودش به پایان برسونه.

+بزن تهیونگ...زودباش بزن...اما اگر خالی بود باز هم بزن، انقدر بزن که بلاخره یک تیر ازش شلیک بشه و خاتمه دهنده ی بازی نفرت انگیز بینمون بشه!

_کوک- این حرفو نزن!...میدونی که این کارو نمیکنم!

+بهتره اینکارو بکنی چون دیگه دلم نمیخواد اون اسلحه‌ی لعنتی رو دستم بگیرم و باهاش سمت قلب مریضت نشونه بگیرم تهیونگ!

_ازم‌ همچین چیزی نخواه چون خودتم میدونی که نمیکنم.

+اما اگر دوستم داری، بهتره این کارو بکنی... بهتره تموم خشابتو توی تنم خالی کنی و منو از مسئولیت کشتنت آسوده کنی کیم تهیونگ!

"شمارش معکوس داره به انتهاش میرسه سرگرد کیم، زودباش ماشه رو به طرف قلب پسرت بکش وگرنه افرادم به جای تو ماشه اسلحه هاشون رو‌ میکشن و‌بدن آسمونیش رو به رقص باروت داغشون درمیارن. اگر نمیخوای پیرهن سفید توی تنش، قرمز بشه بهش شلیک کن. اگر نمیخوای بیشتر از شلیک یک‌ گلوله درد بکشه، زودباش ماشه رو بکش و با تک گلوله ی توی اسلحه‌ت خلاصش کن!"

لحن تمسخرآمیز دونگ سوک حتی باعث نشده بود تا تهیونگ تماس چشمیش رو از صورت عرق کرده‌م برداره و به چهره‌ی نفرت انگیز دوشمنش بده که از بابت شرایط درمونده‌ی بینمون، به قهقهه افتاده بود.

"نمیزنیش؟
خیلی خب وقتت تمومه کیم تهیونگ!
همتون جئون جونگکوک رو بزنید!"

_خدا لعنتت کنه چــوی دونگ ســـوک!

غرش ناگهانی و خشمگین تهیونگ، همزمان با چکوندن ماشه‌ای شد که از بابتش پلکامو روی هم فرود اورد و لحظه ای نفس رو تو سینه‌م بند آورد.

.
.
.

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.

.
.
.

آپ پارت یک: شنبه ۲۷ فروردین🔻
🔻روزهای اپ: شنبه، دوشنبه، چهارشنبه🔺

𝑹𝐮𝐬𝐬𝐢𝐚𝐧 𝑹𝐨𝐮𝐥𝐞𝐭𝐭𝐞 || 𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤 ᵛᵉʳDonde viven las historias. Descúbrelo ahora