" بازی گردان های عزیز، شاهد این بودیم که شش بارِ متوالی اسلحه بین دست هاتون رد و بدل شد اما تیری ازش خارج نشد. اما وقتشه بگم بلاخره رسیدیم به "بازی آخر و البته شلیک گلوله ی آخر!"چرخش نگاه شیطانی دونگ سوک به سمت جونگکوکی که حالا ترسیده تر از شش راند گذشته، به اسلحهی پر توی دستش نگاه میکرد، باعث شد تا اون مرد بخواد سرخوش تر از قبل ادامه بده و بدن بی پناه پسرک رو به رعشه بندازه:
" ببینم جئون جونگکوک آماده ای تا به عنوان اختتامیهی این بازی، اسلحه رو برای آخرین بار به قلبِ مریضِ عزیز کردهت شلیک کنی؟"
مقابل لحن بی رحمانه ی دونگ سوک، این سکسکه بود که امان پسر کوچکتر رو بریده بود؛ به حدی که بالا و پایین شدن بی رحمانهی سیبکِ گلوش، از پوزخند محو روی لب های دونگ سوک دور نمونده بود.
"شمارش معکوس از همین الان شروع میشه...پنج!"
غرش بی رحمانهی مرد سیاه پوش، لرزش اسلحهی توی دست هاش رو بیشتر کرد طوری که از بابتش چند قدم به عقب تلو تلو خورد.
"چهار!...بکش تا کشته نشی جئون جونگکوک!"
تهیونگ ترسیده از شمارش معکوسش که هر لحظه به عدد منحوس "یک" نزدیک تر میشد و حتی انوار سرخ رنگی که گردشش روی تن سفیدِ پسرش دو چندان میشد، همون چند قدم فاصلهی بینشون رو کم کرد و بهش نزدیک شد؛ طوری که به دنبالش نوک اسلحه ی توی دست های لرزون پسرش رو با قفسهی سینهش تماس داد!
_نترس بچه زودباش بهم شلیک کن و جونت رو نجات بده!
نجوا های ملتمسش توی صورت خیس از عرق جونگکوک، مردمک های خیس پسرک رو ناباورانه تو حدقه چرخوند:
+من-...من نمیتونم این کارو باهات بکنم!
علاوه بر سکسکهی لعنت شده، حالا اینبار نوبت به لکنت نفرین شدهای بود که به جونِ زبون پسرک بیوفته و از بابتش درد قلب مریضِ تهیونگ رو بیش از پیش کنه!
_شاید حرف های آخری که قراره ازم بشنوی خودخواهانه باشه اما واقعا خوشحالم کوک. خوشحالم که در حال حاضر جای تو نیستم و اسلحهی سنگین توی دستم رو به سمت قلبت نشونه نگرفتم!
ČTEŠ
𝑹𝐮𝐬𝐬𝐢𝐚𝐧 𝑹𝐨𝐮𝐥𝐞𝐭𝐭𝐞 || 𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤 ᵛᵉʳ
Mystery / Thriller✔︎ کامل شــده ⚠︎ رولت روسـی: بـازیِ شانسی کـه هیچ کس نمیدونـه تیـر هفتم سهم کیـه! ༄~•~•~•~•~•~•~•~•~༄ ?خلاصه? چیمیشه اگر سرنوشت تو یک شبِ نفرت انگیز، دو پسری که دیوانه وار همدیگه رو...