بدنش خیس شده بود و نفس نفس میزد،هنوز چشماش رو باز نکرده بود و توی شوک چیزی که دید بود!
چرا همچین اتفاقی افتاد؟کم کم نفس هاش منظم و آروم شدن و چشماش رو باز کرد،به دست هاش فشاری وارد کرد و بلند شد
بالا فاصله از اتاقش بیرون رفت و به سمت اتاق لیام رفت و بدون در زدن بازش کرد
لیام روی تختش آروم نشسته بود و توی فکر بود و با دیدن رنگه پریده زین و شوکه شد و از جاش بلند شد
لیام:زین؟؟!چیزی شده اتفاقی برات افتاده؟؟
زین:ل..لیام..چه اتفاقی افتاد؟؟چرا؟؟چرا کاری نکردی؟مارگارتا چرا بهشون رحم نکرد؟؟روث چرا اونجوری شده بود؟؟؟
اشک هاش سرازیر شدن و به موهای خودش از سردرگمی چنگ میزد و لیام کاملا منظورش رو فهمید و یکم بهش نزدیک شد
لیام:من ترسیده بودم خیلی،نمیدونستم باید چکار کنم!هنوز هم اون ترس رو دارم زین.....خیلی بده.....اونا مادر و پدرم رو کشتن،اونا پسر عموم رو کشتن ولی مارگارتا رو عذاب میدن،روث و بعضی اوقات من رو....وقتایی که خدمتکار جدید میاد و خودش رو با اونا درگیر میکنه و تا پای مرگ میره و از من کمک میخواد من نمیتونم کمک کنم و اونم میمیره
با بغض گفت و زین با تیله های لرزونش بهش خیره شده بود و لب خودش رو از داخل بین دندون هاش گرفته بود تا لرزش فکش رو کم کنه
زین:ی..یعنی منم میمیرم؟؟و تو نمیتونی کاری کنی؟؟!!
با ناباروری گفت و گریه اش بیشتر شدت گرفت
لیام:من میخواستم از همون روز اول ازت محافظت کنم اما نتونستم و تو هم قاطی ماجرا شدی،ولی باز سعی خودم رو میکنم زین....با اینکه اونا بهم گفتن همه چیز رو تموم
زین:کی؟؟کی بهت گفتن؟؟
لیام:اون کسی که اون شب اومد اینجا دوستت نبود زین....
چشماش گرد شدن و بینی اش رو بالا کشید
زین:چی..چی؟؟یعنی چی...امکان نداره لیام
لیام:چرا داره زین..متاسفانه
زانوهاش سست شدن و روی زمین افتاد و کم کم از هوش رفت و لیام رو به صورت ناواضح دید که به سمتش اومد و بعد همه جا کاملا براش سیاه شد.
لیام زین رو از روی زمین بلند کرد و روی تخت گذاشت و چند دقیقه کنارش موند ولی زین به هوش نیومد،انگار خیلی خسته هم بوده.
آروم از کنارش بلند شد و پتو رو روش کشید و چند ثانیه به صورت بی نقصش خیره موند
لیام:زود میام...میرم یکم هوا بخورم
سریع از اتاق بیرون رفت و پله ها رو پشت سر گذاشت و رسید پایین،به سمت در رفت و بازش کرد و رفت بیرون.
VOCÊ ESTÁ LENDO
T̸w̸o̸ G̸h̸o̸s̸t̸s̸[L̸.S̸/Z̸.M̸]
Fanficژانر:ترسناک,درام,کمی تخیلی,رمز الود 🔞 کاپل های اصلی:زیام❤️💛لیام تاپ و لری💙💚هری تاپ زایل هم داره خیلی کم💛🐤 "/روزهای آپ شنبه ها/"