about story

672 87 23
                                    


های گرلز! امیدوارم حال و احوالتون خوب باشه.

راستش به نظرم رسید یه توضیح کوچیکی درمورد داستانم بدم.

وقتی تو دبیرستان درس میخوندم، همیشه به موجودی فکر میکردم به اسم خرفنداو که درواقع ترکیب تخم خر با سلول گوسفنده که تو رحم گاو رشد کنه.

ولی چند سال پیش، تو محل کارم، وقتی حسابی از دست کارآموزا عاصی شده بودم، به ذهنم زد کاش میشد با یه بشکن به دیار باقی بفرستمشون. همون موقع بود که خرفنداو از ذهنم گذشت. البته به خیلی شکیل تر و پیشرفته تر. و شروع کردم به نقشه کشیدن و خط خطی کردن و نوشتن پلات و در نهایت نوشتن داستانی که قرار بود تبدیل بشه به یه مانهوای طولانی با ژانر اکشن، فانتزی.

حالا که تو مرحله طراحی و دیزاین کاراکتر ها و لوکیشن هام، تصمیم گرفتم همزمان داستانمو به عنوان فیکشن با هم فندومیای عزیزم به اشتراک بذارم تا نظرشون رو راجع به داستانم بدونم.

تمام توضیحاتی که دادم علت فقط یه چیز بود. اونم اینکه اگه اسم عجیبی وسط داستان به چشمتون خورد که تا حالا نشنیدین، شوکه نشین. این فقط یه حواس پرتی موقع تبدیل اسم کاراکترا به اسم اعضا بوده. پس لطفا بهم اطلاع بدین تا اصلاحش کنم.

خیلی ممنون که داستانمو میخونین. امیدورام ازش لذت ببرین.



Ruler of the dark || TaehyungМесто, где живут истории. Откройте их для себя