Ch9

240 42 63
                                    

سطح _ سلف:

_ از تهیونگ چه خبر؟ هنوز برنگشته؟

_ خوشبختانه نه. کاش بیشتر نباشه.

سوزی از جیمین که با ناراحتی با غذاش ور میرفت پرسید ولی وقتی مثل همیشه سوالش بی جواب موند، ورنون بجاش جواب داد. کل هفته جیمین همین بود. ساکت و آروم. این حد از تو خود بودن برای جیمین واقعا بعید بود.

تو یک هفته ای که تهیونگ غیبش زده، هر کس به نحوی ابراز نگرانی میکرد. البته خیلی ها واقعا نگران نبودن. چون سابقه داشته تهیونگ تا چند روز یا حتی یه ماه غیبش بزنه و خوش و خرم برگرده ولی این دفعه جیمین واقعا نگران بود. شاید اگه مثل دفعه ی قبل تهیونگ پنج روز بی هیچ خبری گم و گور میشد عین خیالش نبود چون میدونست بعد پنج روز یهو میاد میگه "اوپس! رفته بودم مجازی یادم رفت خبر بدم." ولی با حرفای عجیب و غریب جین حسابی ترسیده بود.

_ خیلی وقته اینطوری دور هم جمع نشده بودیم.

جکسون که تازه به جمع چهار نفره ی جیمین، سوزی، ورنون و برادرش مارک که همه بجز سوزی اعضای دراگون بلد بودن، پیوست و با دلتنگی و خوشی گفت و همین جمله برای درومدن حرص جیمین کافی بود:

_ با تشکر از شکنجه های وحشیانه ی منتور اعظم اریکس، جناب تهیونگ!

حرف جیمین که عمق عصبانیت و خشمش از آموزش ها و تمرینات شدید تهیونگ رو نشون میداد بقیه رو به خنده انداخت. همه موافق بودن. تهیونگ واقعا سخت گیر بود. بخاطر همین تقریبا تمام روز رو مجبور بودن تمرین و مبارزه کنن و وقت کمتری نسبت به بقیه ی گروه ها برای ولگردی و تفریح داشتن. شاید یکی از دلایلی که همیشه از غیبت ناگهانی تهیونگ خوشحال میشدن هم همین بود.

_ واقعا چطور میتونه ده روز مونده به مبارزه غیبش بزنه؟ نکنه بازم مثل دفعه ی قبل بالای یه درختی لم داده؟

سوزی متعجب از غیبت ناگهانی تهیونگ پرسید و ورنون با اطمینان جواب داد:

_ من بهش اعتماد دارم. خیلی زود برمیگرده.

_ اگه برنگشت هواتونو دارم.

جکسون با اعتماد به نفس کامل حرف میزد و سعی میکرد جو رو عوض کنه و سوزی هم مثل همیشه سعی در ضایع کردنش داشت:

_ از کی تاحالا تو و شینیگامی رفیق فاب هم شدین؟

_ از کی انقدر شر و ور میگی سوزی؟ من فقط منتظرم برگرده یه مشت بخوابونم تو فکش.

_ یک دقیقه کافیه تا کف زمین پهنت کنه.

سوزی و جکسون به سختی مشغول دعوا و بحث بودن و سه نفر دیگه کلافه از این دعوا غریدن:

_ باز دعوای کاپلی.

_ شبیه زن و شوهران.

_ شما دوتا خفه.

Ruler of the dark || TaehyungTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang