جنسن : اولین باری که دیدمشو به یاد ندارم اما میدونم خیلییی زود عاشقش شدم ، میدونی اون واقعا زیبا بود مری ، من قدر اونو ندونستم نباید باهاش اونجوری رفتار میکردم آخه اون تقصیری نداشت ، باباش مقصر بود
مری : گریه نکن جنسن از اون برام بگو
💜💜💜
یک ماه قبل
💜💜💜
توی محوطه دبیرستان هیاهویی به پا شده بود
گنده ترین پسر دبیرستان داشت با آروم ترین پسر دبیرستان دعوا میکرد و اونو میزد
جنسن از کلاس خارج شد از دور متوجه هیاهو وسط دبیرستان شد جلو رفت ، اون گندهه رو میشناحت اسمش باب بود ، اما اون یکی ، اوه خدای من زیبا بود ، حتی با این حال که صورتش خونی بود ،
جنسن جلو رفت نمیتونست خودشو کنترل کنه ، دستش رو جلو برد و اون پسرو از زمین بلند کرد برای چند دقیقه نگاهشون به هم گره خورد ،تاباب : هویییی چه کار میکنی خوشگله جنسن : به تو مربوط نیست ، دست از سر این پسر بردار ، وگرنه جوری میزنمت که آرزو مرگ کنی
باب : باشه تو عصبانی خوشگله
جنسن : یه بار دیگه تکرار کن چی گفتی ؟
باب : من ، من ، گفتم ، غلت کردم
جنسن : این شد حرف حساب تو همیشه غلط میکنی ، هی پسره باید بری صورتتو بشوری خونیه ، عه منم باهات میام به نظر نمیاد بتونی تنهایی تا دستشویی بریجنسن دست او پسر رو گرفت و به دستشویی رفتند
جنسن : اسمت چیه ؟
پسر زیر لب آهسته گفت : جرد ، جرد پادلکی
جنسن : منم جنسن هستم جنسن اکلز ، تا الان تو محوطه دبیرستان ندیده بودمت
جرد : من به جز خونه رفتن از کلاس بیرون نمیرمجرد شیر آب رو باز کرد و شروع به شستن صورتش کرد
جنسن : با این هیکلی که داری بهت نمیاد کتک خور باشی ، اوه پسر فکر کنم خونریزی داری
جرد به پهلوش نگاه کرد خون تمام لباسش رو پوشونده بود ، لباسش رو در آورد و روی زخم گذاشت و فشار داد
جنسن با چشمانی هیرت زده به عضلات بدن جرد نگاه میکردجنسن : چاقو خوردی ، باب بهت چاقو زده ، برای همین نمیتونستی از خودت دفاع کنی
جرد : کار باب نیست
جنسن : چی ؟ کار کیه ؟
جرد : پسر کاش میزاشتی انقدر منو بزنه تا بمیرم
جنسن : تو افسرده ایی ؟
جرد : همه همینو میگن! اما هیچکودومشون راجب من نمیدونند وگرنه بهم حق میدادند
جنسن : راجب تو چیو نمیدونن ، بهم بگو جرد!
جرد : میدونم احمقانست چون من و تو اولین باره که همو دیدیم و من نباید ، درباره زندگی شخصیم با کسی که اولین باره دیدمش حرف بزنم اما ، خستم خیلی خستم دلم میخواد با یکی حرف بزنم ، امااااجرد به آینه ی بالای دستشور نگاه کرد چشمانش پر از اشک بود
جرد : من خیلی تنهام ، میدونی بابام یه ملیاردره ، مادرم ۳ ماه پیش مرد ، منم تنها شدم و پدرم کاری نکرد به جز اینکه ۱ ماه بعدش ازدواج کنه با یه زن وحشیه روانی ، وقتایی که بابام خونست مثل یه فرشتست اما وقتی بابام نیست و معموریته مثل یه دیو ، این زخم چاقو هم کار اونه ، چون به حرفش گوش ندادم این کارو کرد
جنسن تا الان هیچ حسی مثل این حس نداشت ضربان قلبش تند تند میزد ، جلو. رفت دستشو روی شونه جرد گذاشت با قرار گرفتن دستش روی پوست گرم اون ضربان قلبش بیشتر شد ، جرد چرخید و روشو به سمت جنسن کرد چشمای جرد پر از اشک بود و جنسن با دیدن اون چشمها ناخواسته به گریه افتاد
جنسن : چرا به پدرت در این باره نمیگی ؟
جرد : چی بگم ، من براش اهمیتی ندارم اون زن براش مهمه ، اون فقط براش مهمه که من درس بخونم تا بتونم در آینده جاشو بگیرم
جنسن : میدونی ، من خانواده ایی ندارم ، خودم کار میکنم خرجمو در میارم اگه میخوای بی پیش من ، تا شاید از آزار و اذیت اون زن هم خلاص شی
جرد : اما
جنسن : بیا اینطور من هم دیگه تنها نیستم
جرد : ممنونم جنسن!این اولین باری بود که اسم جنسن رو به زبون میاورد و این باعث تند تر شدن تپش قلب جنسن شده بود
جنسن : جرد میزاری به زخمت یه نگاه بندازم
جرد : البتهجرد پیراهنو از روی زخمش برداشت و جنسن خم شد و با دقت به زخم نگاه کرد
جنسن : خیلی عمیقه باید بری دکتر
جرد : من دکتر نمیرم اگه برم بابام میفهمه و این باعث بیشتر شدن آزارای اون زن با من میشه
جنسن : من میخوام در آینده یه افسر پلیس بشم اما درباره پزشکی خیلی اطلاعات دارم ، خیلی در این باره اطلاعات دارم و میدونم این زخم نباید همینجوری بمونه چون خیلی خون از دست میدی ، اگه میخوای میتونم برات بخیش بزنم
جرد : میتونی ؟
جنسن : آره بیا بریم خونه ی من
جرد : اما هنوز کلاس های امروز تموم نشده
جنسن : تو که نمیتونی با این خون ریزی سر کلاس بشینی ، میتونی ؟ نه ، منم که فکرم درگیر حال توئه پس منم نمیتونم تو کلاس دووم بیارم پس بیا بریمجنسن زیر بغل جرد رو گرفت و از دبیرستان خارج شدند و سوار یه تاکسی شدند و به سمت خانه جنسن رفتند اما به محض رسیدن صاحبخانه جنسن جلوی اونا رو گرفت ، جنسن از ماشین پیاده شد ، صاحبخانه با عصبانیت به سمت او رفت و گفت : تا پول این سه ماهو ندی نمیزارم بری تو خونه
جنسن با خجالت به جرد نگاه کرد و بعد به صاحبخانه گفت
جنسن : حقوق این ماهم رو بدن پول این سه ماهو بهت میدم
صاحبخانه فریاد کشید و جنسن و یه مقدار حول داد ، و این باعث ناراحتی جرد شد ، جرد در حالی که زخمش رو میفشرد از ماشین پیاده شد و بین جنسن و صاحبخانه ایستاد
جرد : پول این سه ماه چه قدر میشه
صاحب خانه : ۵۰۰ دلارجرد دست در جیب شلوارش کرد و ۶۰۰ دلار مرد داد و بعد رو به جنسن گفت
جرد : برو تو خونه و هرچی وسیله داری بردا ر و بیا
جنسن : جرد
جرد : میریم خونه ی من
#S_M_H
YOU ARE READING
L💜VE|عشــ💜ــق
Fanfiction📌وضعیت: پایان یافته.⌛🖤 عشقهیچگاهازیادنمیرود💜حتیاگرزبانتبگوید:فراموشکردم... سومینفیکمنازجی۲ بهیادگذشته... ووت و کامنت فراموش نشه 💜