e💜10پایان‌فصل‌اول

13 2 2
                                    

میشا وارد اتاقی شد که جرد درون آن بستری بود  و پس از ورود در را بست

میشا : فکر نمیکردم از خود گذشتگی کنی واسه ی جنسن ، میدونی اگه با من اونطور رفتار میکرد عمرا به خاطرش کارایی که تو کردی رو میکردم ، اما شاید این عشقه نه حسی که من به جنسن داشتم میدونی من ۴ سال با جنسن بود و هر بار هرکاری کردم تا بزاره یه بار ببوسمش میگفت نه ، میگفت تمام وجودش متعلق به توئه همه ی گلوبولای بدنش همه ی اتم هاش ، من درکش نمیکردم تا اینکه دیدمت شاید به زیبایی اون نباشی اما زیبایی هیکلت همه رو وسوسه میکنه چشمات آدمو وسوسه میکنه موهات سفدیت ، درسته به اندازه جنسن چهره جذابی نداری اما جذابی ، من الان اومده بودم تا بکشمت اما ، بهره قلبش یه ذره باهات حال کنم میدونی اگه بخوای میتونی حرکت کنی ، اما ه اراده کنی که تا اون موقع مردی ، اگه دادو بیداد کنی یه بلایی سر جنسن میارم ، میدونم که  دوست نداری ، پس الان با این وجودت برام مثل یه عروسک سکسی باش  البته ، الانم باهاشون فرقی نداری فقط حس میکنی و زنده ایی
جرد : خیلی عوضی هستی
میشا : آره عوض هستم یه عوضی که میخواد بکنتت

میشا جرد رو روی ویلچر گذاشت و از اتاق خارج شد یکی از پرستار ها او را دید و او گفت که جنسن از او خواسته تا جرد رو ببره
میشا جرد رو سوار ماشین کرد او را به مکانی دور افتاده برد

جنسن به بیمارستان رسید
به محض رسیدن وارد اتاقی که جرد درون آن بستری بود رفت و اتاق خالی را دید به مدیریت مراجعه کرد

جنسن : بیمار اتاق ۱۴۰ کجاست
پرستار : آقای دکتر میشا گفتن همراهشون گفته که اونو ببره یه بیمارستان دیگه

جنسن بسیار ترسیده بود مدام اسم جرد را زمزمه میکرد که جی پی اس ردیابو به یاد آورد دست در جیب کرد و جی پی اس رو راه انداخت
، آره اون آدرس جردو به جنسن
میداد ، جنسن از بیمارستان خارج شد و راهی مکانی شد که جی پی اس نشان میداد
۱ ساعت بعد
جنسن به شهرکی با چندین آپارتمان ناتمام رسید که جی پی اس  از بی شارژی خاموش شد
جنسن با استرس وارد آپارتمان اولی شد تمام اتاق ها را گشت نام جرد را پشت سر هم صدا میزد به پشت بام رسید از ناراحتی روی زانو هایش نشست و حق حق کنان گریه میکرد  که میشا را در آپارتمان روبه رویی دید که جرد روبه روی او روی تختی خاکی خوابیده بود ، آمپولی در دست میشا بود
جنسن با چشمان لرزان و گریان  آپارتمان را ترک و با سرعت خود را به آپارتمان روبه رویی و آن طبقه رساند تفگش را به سمت میشا گرفت

میشا : بهتره تفگو بندازی وگرنه

جرد سرش رو مقداری بالا آورد تا جنسن رو نگاه کنه ،میشا از زیر کتش کلت دستیش رو درآورد و رو به جرد گرفت

میشا : میدونی که نمیتونه تکون بخوره و از خودش دفاع کنه
جنسن : چکار کنم
میشا : تفگو بنداز و با پات هولش بده سمت من

L💜VE|عشــ💜ــقWhere stories live. Discover now