با صدای کوبیده شدن در چشماش و باز کرد و تونست صدای مرد و بشنوه: تهیونگا .... تهیونگ پاشو
کمی کش و قوس اومد و با چشمای پف کرده در و باز کرد
جونگ کوک با دیدن قیافه کیوتش آروم خندید و گفت: صبحونه امادس
پسر که هنوز لود نشده بود سر تکون داد و گفت: دستشویی کجاس....
کوک دستش و گرفت و از اتاق خارج کرد چند قدم جلو رفتن و جلوی دری وایسادن
تهیونگ دوباره سر تکون داد و وارد دستشویی شد
جونگ کوک با لبخند به سمت میزی که چیده بود رفت و به پیامی که داده بود نگاه کرد: جین هیونگ یه مشکلی دارم میتونی صبح بیای خونم؟
و هنوز جوابی ازش نگرفته بود
برای اینکه آقای جونگ شک نکنه باید به سرکارش برمیگشت اما نمیتونست تهیونگ و تنها بذاره و به کسی جز دو تا هیونگش اعتماد نداشتتهیونگ که هوشیار تر شده بود پشت میز نشست و گفت: صبحت بخیر
کوک پنکک ها و نون تست و جلوش گذاشت و گفت: صبح تو هم بخیر تهیونگی
لبخندای جونگ کوک کیوت و بامزه بود جوری که ته همراهش لبخند میزد
وقتی مشغول خوردن شد کوک گفت: من خودم و معرفی نکردم جئون جونگ کوک ام ، راستش من باید برم سرکار نمیتونم پیشت بمونم اما به یکی .....
با کوبیده شدن در حرفش نصفه موند
وقتی در و باز کرد با چهره کیم سوکجین مواجه شد با اعتراض گفت: یاااااا چرا جوابم و ندادی فکر کردم نمیایسوکجین مرد و کنار زد و وارد شد و گفت: من صد بار به تو ....
با دیدن تهیونگی که با تعجب بهش خیره شده گفت: این ..... همخونه گرفتی یا رل زدی
جونگ کوک در و بست و گفت: هیچکدوم ، حالا بشین تا بهت بگم چی شده
تو چند دقیقه تمام اتفاقات و برای جین تعریف کرد و بهش توضیح داد چقدر میخواد از پسر کوچیکتر مراقبت کنه اضافه کرد: برای همین ازت خواستم بیای ، اون تو خطره و نباید تنها خونه بمونه منم که جز تو و نامجون کسی و ندارم
جین که داشت اطلاعات جدید و تو ذهنش دسته بندی و تحلیل میکرد گفت: چقدر اتفاق افتاده تو این مدت ..... باشه تو برو من مراقبش هستم البته اگه چیزی شد بهت خبر میدم
کوک سر تکون داد و گفت: خوبه ، حواسم به گوشیم هست
از پشت میز بلند شد و به سمت اتاق رفت تا لباس هاش و بپوشه
جین نگاهی به پسر کرد و گفت: من کیم سوکجینم خوشحالم از دیدنتته که هنوز حس خجالت داشت گفت: منم از دیدنت خوشبختم
کوک با کت و شلوار سیاه رنگ و پیراهنی که دکمه ی بالاش و باز گذاشته وارد هال شد: بچه ها من دارم میرم
YOU ARE READING
kookv my hero [ Completed ]
Fanfictionقهرمان من 🍸 کاپل: کوکوی ، نامجین ژانر: درام ، اکشن ، عاشقانه ، اسمات ، امپرگ اون قهرمان تهیونگ بود تو شبی که فکر نمیکرد کسی بتونه نجاتش بده سر راهش سبز شد و امن ترین خونه جهان و بهش داد