پارت سوم:
باحس اینکه کسی وارد اتاقشون شده،چشماش
رو باز کرد.جونگین بازهم مثل روال چندشب قبل
کنارش نبود و این واقعا هون رو میترسوند.نگران
جونگین بود ولی میترسید باحرفهاش اون رو
عصبیتر از قبل بکنه.
سرجاش نشست و پرده قرمز رنگ اطراف تخت رو
کنار زد.
جونگین درحالیکه پشتش بهش بود،روی کاناپه
طلایی رنگشون نشسته بود.از طرز نشستنش و
طوریکه سرش رو بین دو دستش گرفته،معلوم بود
که حالش خوب نیست.
کمی دقت کرد و متوجه بوی غلیظ خون شد.
چشماش رو با ترس و اضطراب روی هم فشرد و
از جاش بلند شد تابه طرف جونگین بره.
هون:جونگ؟عزیزم؟
جونگین بدون اونکه به طرفش برگرده،نالید:نیاهون
نزدیکم نشو لطفاً.
هون نگران و سراسیمه،خودش رو بهش رسوند.
چطور میتونست بعداز شنیدن اون لحن جونگین
ازش دور بمونه؟
هرچقدر نزدیکترمیشد،بوی خونم غلیظتر میشد.
مقابلش روی زمین و روی دو زانوش نشست.
سرجونگین رو بلندکردو صورتش رو باهردو دستش
قاب گرفت.
با دیدن صورت پرازخونش و باریکه خونی که از
سمت لب های درشتش به طرف گردن و سینش
جاری شده و لکه های خون روی لباسش با ترس
و نگرانی واضحی نگاهش کرد.هون هیچوقت ترس
تویه چشماش رو از جونگین مخفی نمیکرد.
هون:کجا بودی جونگ؟چیکار کردی؟
جونگین تلاش کرد که ازش فاصله بگیره:خواهش
میکنم هون،فقط ازم دور شو.
هون بالجبازی بهش نزدیک تر شد،روی دوزانوش
بلند شد و جونگین رو دراغوش گرفت.
گردنش درست مقابل لب های خونی جونگین قرار
گرفته بود.
جونگین از ترس شدیدش لکنت زبون گرفته بود:
هه...هوون...من نمیتونم...باید برم...
YOU ARE READING
The3sovereignty
Hombres Lobo#سه فرمانروایی کاپل:کریسهو،سکای/کایهون،چانبک ژانر:امگاورس،خوناشامی،ماورایی،تخیلی،رمنس،اسمات قشنگا،این فیک با دوتا فیک دیگه ارتباط داره. #jemini_power3 #WeCannotRemember و داستاناشون بهم ربط دارن،پس حتما درطول اپ و همزمان باهم هرسه فیک رو بخونین ک...