Part 04

927 190 3
                                    


نارا تمام تایم مهمونی ازشون دور ایستاده بود و برخلاف پیش بینی تهیونگ تنها به مهمونی اومده بود و همین موضوع باعث میشد پسر احساس کنه واقعا پیروز این بازی بوده هرچند واقعا مزخرف بود.
بعد از کلی وقت کشی الکی که میتونست صرف چک کردن طرح های نهایی بشه بلآخره مهمونی مسخره با تمام استرسی که برای هردوشون داشت به پایان رسید و تهیونگ ،جونگ کوک رو با وجود مخالفت پسر کوچیکتر تا خوابگاه دانشگاهش رسوند در حالی که جیب جونگ کوک پر بود از کارت ویزیت دوستان تهیونگ که میخواستن با پسر عجیبی که دوستشون رو دیوونه خودش کرده در ارتباط باشن و اونو بیشتر توی جمع خودشون داشته باشن اونا بطرز عجیبی باهاش خوب برخورد کرده بودن.
تهیونگ قبل از پیاده شدن پسر کوچیکتر دستش رو گرفت و نگاه متعجب جونگ کوک جواب کارش شد .
-واسه امشب واقعا ممنونم هیچ وقت حتی نمیتونی حدس بزنی که کمکت برام چقدر مهم و بزرگ بوده اما بهم نگفتی در ازاش چی میخوای ؟ماشین...پول ..... کار توی شرکتم یا حتی ....یا حتی مدلینگ توی شرکت خودم یا هرجا که بخوای
جونگ کوک دست تهیونگ رو به آرومی پس زد
-هیونگ خودت گفتی کمک ،تا جایی که میدونم کمک و معامله باهم فرق دارن من بهت کمک کردم و در ازاش هیچ چیزی نمیخوام برام همین کافیه که غرورت رو حفظ کردی و خوشحالی
پسر کوچیکتر بی سر و صدا از ماشین پیاده شد و نگاه شوکه تهیونگ تا ورودش به ساختمان بدرقش کرد ناراحتش کرده بود؟
-لعنت بهش گندش بزنن فراموش کردم بهش بگم خیلی جذاب شده بود.
با خودش زمزمه کرد و به سمت خونش روند
.....................................
چند هفته ای از ملاقاتشون میگذشت و نزدیکی هفته مد سئول باعث شده بود حتی تهیونگ فرصت نکنه به رستوران محبوب جدیدش سر بزنه تو چند روز گذشته داشتن به آخرین ریزه کاریا میرسیدن گرچه مطمئن بود تا خود شب اجرا هم تغییرا اجتناب ناپذیره.
با ورود پر استرس دستیارش به اتاقش کلافه غر زد
-گفتم بذارید یکم تنها باشم لعنتیا
جیبوم با استرس گفت
-هیونگ ،جانگ هیون ...
امروز روز مزخرفی بود بود یکی از چرخ ها خراب شده بود و لعنتی اون چرخ مهم ترینشون بود پس خودش رو توی اتاقش حبس کرده بود تا اروم بشه و اعصاب بقیه رو هم داغون نکنه اما دیگه حوصله دردسر نداشت .کلافه غر زد
-حرف بزن بچه باز چیکار کرده ؟
جیبوم پر استرس لب زد
-اون ... تصادف کرده
..........................................
کلافه توی راهرو بیمارستان قدم میزد و منتظر دکتر بود ۲ساعت پیش جانگ هیون از اتاق عمل بیرون اومده بود و پرستار فقط خبر موفق بودن عملش رو بهشون داده بود و گفته بود مدل جوان باید چند ساعتی تا قبل از ورود به بخش توی ریکاوری بمونه و تا وقتی دکترش عمل های امروزش رو تموم نکنه وقت صحبت باهاش رو ندارن.
جانگ هیون سابقه خوبی توی رانندگی نداشت و الانم قابل حدس بود که دوباره توی مستی رانندگی کرده تهیونگ امیدوار بود اینبار دادگاه فقط گواهینامش رو باطل کنه و حکم حبس بهش نده چون ضرر بزرگی میکرد. اما وضعیت جسمانیش و حضورش توی runway برای الان مهم ترین چیز بود اول سلامتیش و دوم لعنت بهش لباس ویژه ی شو.
بلآخره با منتقل شدن تختی که جانگ هیون روش بود به بخش دکتری سمتشون اومد و بهشون خبر داد که خطر ضربه و خون ریزی مغزی وجود داره و باید ۲۴ ساعت کاملا تحت نظر باشه اما نگرانی خاصی وجود نداره. گرچه بخاطر بخاطر شکستگی ساق پاش باید ۳ماه استراحت کنه
-۳ماه ؟
تنها چیزی بود که مبهوت از دکتر پرسید وبی توجه به جواب و توضیحات دکتر درمونده خودش رو به گوشه دیوار رسوند و تن بی حالش رو روی صندلی انداخت.درست ۱ماه دیگه باید اون پسر لباسی که طرحش رو با سختی زده بود میپوشید و ستاره اون اجرا میشد اما ۳ماه...
درمونده به جیبوم نگاه کرد
-خواهش میکنم بگو دکترش باهامون شوخی کرد

🔥 WrongChoice WrongPerson 🔥Where stories live. Discover now