با وسواس از مینی بار گوشه اتاق یه نوشیدنی سبک توی لیوان ریخت و به تهیونگ گیج داد شنیدن حرف هاش به تهیونگ ریلکس شده احتیاج داشت تا امنیت خودش و یونگی تامین باشه.
-پیشنهاد رئیس مین بود ،گفت بهتره که چیزی بهت نگیم و تو دقیقا کاری که لازم داشت رو انجام دادی رفتار تو باعث شد خبرنگارها راحت تر باور کنن چیزی که بین من و یوگیومه واقعیه
تهیونگ دهنش رو با نوشیدنی تر کرد و ناباورانه گفت
+ولی تو چرا حرف اش قبول کردی؟
جونگ کوک با حرص به تهیونگ خیره شد و گفت
-بخاطر تو بود ،همش تقصیر تو بود. تمام مدتی که کنارت بودم حتی منو نمیدیدی ،به خودم یه شانس دادم و روزی که رئیس مین پیشنهادش رو بهم داد اومدم پیشت تا ببینمت و باهات حرف بزنم ،اما داشتی اون هرزه رو میبوسیدی و من واقعا حس کردم از پشت بهم خنجر زدی
تهیونگ درمونده به جونگ کوک خیره شد حق با اون بود تهیونگ تمام مدت داشت اشتباه میکرد ،نا امید گفت
+متاسفم ،نمیخواستم بهت آسیب بزنم.من خیلی دیر همه چیز رو فهمیدم و بعدش مثل یه احمق ترسیده بودم.
جونگ کوک لبخند سردی رو لب هاش نشوند
-مهم نیست تهیونگ ،من عادت کردم اشتباه عاشق بشم.
+عادت کردی؟
تهیونگ یکم خشن پرسید و پسر کوچیکتر سرش رو با لبخند زیر انداخت.
-اوهوم جونگ کوک توی داستان زندگیش اشتباه های زیادی کرده و بزرگترین اش اشتباه عاشق شدن بوده.
تهیونگ متعجب بود و نگاه مملو از سوالش رو به جونگ کوک دوخته بود و این قیافه و کارش پسر کوچیکتر رو به خنده مینداخت.
-تهیونگ شی ،این نگاه یعنی برات تعریف کنم ؟
تهیونگ لبخند زد چقدر حس خوبی داشت که دیگه رئیس و هیونگ صدا زده نمیشد.
+فکر کنم بلآخره حقمه راجع به گذشته ات بودنم ،مگه ما الان یه زوج نیستیم؟
جونگ کوک با حس شیرینی سر تکون داد
+پس واقعا لازمه از زندگی دوست پسرم خبر داشته باشم ،تو اینطور فکر نمیکنی کوک؟
جونگ کوک قهقهه زد و تهیونگ با ذوق لب هاش رو مهمون لب های پر توقع خودش کرد.
+لعنت بهش باورش سخته.
تهیونگ بعد از جدا شدن از جونگ کوک گفت و وقتی نگاه پسر کوچیکتر به چشم هاش رسید ادامه داد.
-بی صبرانه منتظرم تا فریاد بزنم و به همه بگم بلآخره فرشته کوچولوم رو به دست آوردم این بار واقعا مال منی ،مال من
جونگ کوک لبخند زد اما در عین حال غر زدن رو فراموش نکرد.
-من مال خودمم تهیونگ شی نه تو
تهیونگ به شیطنت اش لبخند زد و خیلی سریع و سطحی دوباره لب هاش رو بوسید.
-درسته تو مال خودتی ولی من قرار بزور همه ات رو مال خودم بکنم.
........................................
تمام زمانی که جونگ کوک از گذشته و اتفاقات دردناک و گاه شیرینش میگفت ،تهیونگ با بوسه ها و لمس های پر احساسش بهش اطمینان داد که تمام سختی هایی که توی زندگی پسر کوچیکتر پا گذاشته رو با تمام عشقش از ذهنش محو میکنه.
جونگ کوک روی سینه لخت تهیونگ که به تاج تخت تکیه داده بود لم داد.حتی دقیقا نمیدونست کی روی تخت اومدن و به این وضعیت رسیدن اما دست گرم تهیونگ در حال ماساژ دادن کمرش بود و خود پسر بزرگتر هم حینی که چند لحظه یه بار بوسه های ریزی روی موهاش میکاشت گفت
+متاسفم
جونگ کوک به صورت خیره شد و متعجب پرسید.
-متاسف !؟
تهیونگ سرش رو بین موهای ابریشمی پسر کوچیکتر فرو برد.
+اونشب نباید اونجوری تنهات میذاشتم.
جونگ کوک سرش رو تکون داد.
-مجبور بودی که بری.
تهیونگ باهاش مخالفت کرد.
-من نباید همین جوری میذاشتم و میرفتم .باید بهت خبر میدادم اما زیادی گیج و ترسیده بودم ،فکرمیکردم این کارمون یه خیانته و وقتی بهش فکر میکردم خودم چقدر از خیانت آسیب دیدم در برابر یوگیوم از خودم متنفر میشدم.
جونگ کوک روی تن تهیونگ خزید و لب هاش رو سطحی بوسید
-همه چیز تموم شده ،من خیلی خیلی مهربونم و بخاطرش میبخشمت پس فقط بیا فراموشش کنیم
پسر کوچیکتر دوباره لب هاش رو روی لب های تهیونگ گذاشت اما کمی متفاوت تر شاید پر از عشق و تمنا
........................................
مدتی بود که فقط توی سکوت کنار هم دراز کشیده بودن و کل اتاق با عطر شامپوی سیب هتل که جونگ کوک باهاش دوش گرفته بود عطرآگین شده بود.ملحفه بنفش تخت که قبل تر تن پی پوشش هر دوشون رو زیر خودش مخفی کرده بود بخاطر تکون خوردن های جونگ کوک کنار رفته بود و نسیم پیچیده از پنجره باز توی اتاق تن هر دوشون رو نوازش میکرد.
+کوک
پسروچیکتر خواب الود هوم نامفهومی گفت
+بیا به محض برگشتن به همه بگیم که با همیم
جونگ کوک خیلی خیلی با این پیشنهاد موافق بود اما مطمئنن همه چیز یه سری مقدمات لازم داشت.
-باشه ... ولی روزنامه ها ،یوگیوم و سهامت چی ؟
تهیونگ سمت اش چرخید و سرش رو به دستش تکیه داد و محو تماشای الهه پرستیدنی روبروش شد. در نهایت بوسه ای روی پیشونی جونگ کوک زد
+هیچ چیز مهم تر از داشتن تو نیست کوک ،هیچ چیز
........................................
YOU ARE READING
🔥 WrongChoice WrongPerson 🔥
Fanfiction❥︎𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆 : 𝐕𝐤𝐨𝐨𝐤 , 𝐘𝐨𝐨𝐧𝐦𝐢𝐧 ❥︎𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆 : 𝐀𝐧𝐠𝐞𝐬𝐭 , 𝐑𝐨𝐦𝐚𝐧𝐜𝐞 , 𝐒𝐦𝐮𝐭 ❥︎𝑾𝒓𝒊𝒕𝒆𝒓 : 𝐃𝐚𝐫𝐤𝐀𝐧𝐠𝐞𝐥 💫کیم تهیونگ جدیدا مورد خیانت قرار گرفته و دوست دختر عزیزش از پشت بهش خنجر زده. اون حالا برای شرکت تو یه دورهمی...