---پورش---به زور خودمو چسبوندم به لبه ی استخر و اومدم بالا . به سختی تونستم امروز روی امتحان تمرکز کنم . انگار آب داشت منو میکشید داخله خودش و میرفتم ته استخر ولی خب همچنان زنده ام .
از فکره ماهی ای که دیشب کشتمش بیرون نمیام . نمیدونم قراره چی بشه واقعا . خداییش اصلا حوصله ندارم یه سری مشکله دیگه ام به مشکلاتم اضافه بشه . آخه چرا باید همه ی ماهی ها بمیرن ؟؟ اونم بخاطره این که حالا یکم اوره تو آب بوده ؟؟ خدایا منو همین جا بکش ... بذار غرق شم بمیرم راحتتت شم .
" چته قیافه ی مادر مرده ها رو به خودت گرفتی ؟"
تم شنا کنان اومد سمته جایی که من و جوم ایستاده بودیم و بهمون اضافه شد . کنجکاو داشتن نگام میکردن .
جومِ بدبخت هم که کلا بخاطره بلایی که کین سرش آورد علیل شده بچه ... شنا که هیچی تو آبم کلا نمیتونه بیاد ، برا همینم قرار شده فقط یه تحقیق بیاره ." چته آخه تو ها ؟؟ اصن کسی زمانه منو گرفت ؟؟ البته دیدم استاد داشت یه چیزایی مینوشت ، برم بپرسم ؟؟"
یه آه از ته دل کشیدم که باعث شد بیشتر گیج بشن . بیشتره وقتا به هیچ کس احساسی که دارمو نشون نمیدم به جز این سری ... چون دارم از استرس میمیرم قشنگ ." واقعا دارم از استرس پارههه میشم . "
همینجوری که از استخر در میومدم گفتم و رفتم نشستم کناره جوم ." خب اگه چیزی اذیتت میکنه بهمون بگو ، شاید من تونستم بهت کمک کنم . "
تم با نگاهه نگرانش بهم گفت . هنوزم تو آب شناور بود . هر چقدر بیشتر به رفیقه اسکولم که با شلوارک نارنجیش خودشو تو آب ول داده بود نگاه میکردم ، صورته اون ماهی های بدبختی که رو آب اومده بودن بیشتر میومد جلو چشمم .
خدا من چه گیری افتادما .
اگه یه جایه دیگه ای یه ماهیه چسکی رو کشته بودم یه عذرخواهی میکردم تموم میشد میرفت . اما نه ... باید حتما میرفتم ماهیه پسره بزرگه خانواده ی مافیا رو پر پر میکردم . یعنی با تیر خلاصم میکنه ؟" چه غلطی بکنممم ؟"
دستامو کشیدم رو صورتم و گفتم . دو نفری که کناره من هستن احتمالا الان حسی بدتر از من دارن چون اولین باره که دارن منو این شکلی میبینن ." اون مرتیکه مافیایی باز چه غلطی کرده ؟؟ها ؟؟ خودم دخلشو میارم فقط حرف بزن . اسم بده جنازه تحویل بگیر "
جوم با یه قیافه ی جدی بهم گفت . این جدیته مسخرشو حفظ کرده بود تا این که تم روش آب پاشید ." تو بلد بودی کاری بکنی برا خودت یه کاری میکردی . قیافتو تو آینه دیدی ؟؟ زره مفت نزن ."
" آره خداییش خوب میشد اگه میتونستم دخلشو بیارم . نگاه کن چه بلایی سرم آوردن ؟؟ "
جوم هنوزم قیافش عصبی بود وقتی راجبه این قضیه حرف میزد . خیلی حسه بدی داشتم که وقتی کین اسممو ازم پرسید اسمه این بنده خدا رو گفتم بهش ، برای همینم همه چی رو برای جوم توضیح دادم و ازش عذرخواهی کردم .
البته که خیلی ازم عصبانی شد ، منم مجبور شدم برای یک ماه ناهار مهمونش کنم ، اینم که گشنه ، بازم شد همون احمقی که بود . الان دیگه جفتشون میدونن که من برا مافیا کار میکنم . مثله هر آدمه سالمه دیگه ای این دو تا هم خیلی نگرانم شدن ولی خب براشون توضیح دادم که برای پس گرفتنه خونه و تهدید های اون کین بی شرف این کارو قبول کردم . تازه پیشنهادایی که بهم دادنم خداییش خیلی خوب بود . درسته که با توضیحم قانع شدن ولی خب همچنان با تصمیمی که گرفته بودم موافق نبودن .
BẠN ĐANG ĐỌC
kinn Porsche _ کین پورش
Hành động[ترجمه از روی ناول اصلی کین پورش] _لعنتی!!! چرا اون شب که بهت حمله شد من خودمو قاطی کردم؟؟؟ همه چی از همون شب لعنتی شروع شد فقط هم بخاطر اون عوضی "کین"