چپتر 5 _ انتخاب

198 32 12
                                    

---- کین-----

روی مبل نشسته بودم و پام رو پام انداخته بودم ، همین طور که تفنگو تو دستم میچرخوندم به اژدهایی که رو در هک شده بود نگاه میکردم منتظره کسی بودم که جدیدا داشتم باهاش بازی میکرد

"طرف اینجاست"
بیگ همین طور که درو باز میکرد گفت ، یه پسره بلند قد با یونیفرمی که براش تنگ بود اومد داخل .
تتویی که از زیره پیرهنه سفیدش مشخص بود اونقدر خوشگل دیده میشد که یه لحظه حواسم بهش کلا پرت شد. کله اتاقو با چشماش اسکن کرد بعدم با عصبانیت بهم خیره شد .

" بشین"
بیگ شونه هاشو گرفت و به زور مجبورش کرد روی مبل رو به روم بشینه.سکوت همه ی اتاقو گرفته بود . کسی جرات نداشت حرف بزنه ، حتی من .از این که بهم دیگه زل بزنیم جفتمون کوتاه نمیومدیم .

" چی میخوای از جونم ؟"
پورش با ملایمت پرسید .
اعتماد به نفسه تو چشماش خیلی محتاطانه شده بود که اولین بار بود این شکلی میدیدمش . به بادیگارده پشتش که ماسک مشکی زده بود خیره شده . میشد دید که ترسیده .

" بیا و برای من کار کن ."
چشم ازش برنداشتم .

"نه"
با قاطعیت گفت .

" ها ... لجباز تر از چیزی هستی که فکرشو میکردم . "
از نگاه کردن به رفتارش و کاراش خندم گرفته بود . پورش پسره خیلی لجباز و بدخلقیه . تمامه تلاششو میکنه که خودشو سرسخت نشون بده که فقط احساس های درونیش نشون داده نشن . میتونم همه چی رو از صورتش بخونم . شاید هنوزم تو دهه ی دومه زندگیم باشم ، ولی تا الان دیگه یاد گرفتم چجوری چهره ی آدما رو بخونم .

"چرا ؟؟ ها ؟؟ چرا این کارا رو میکنی ؟"

" ها ؟ مگه چه کار کردم ؟"
با یه نیشخند گفتم بهش .

" داری با آدمایه دورم بازی میکنی ، آزارشون میدی . دنبالمی که فقط بیام برات کار کنم آخه ؟"

" اوه آره ... اینا کارایه منه .. "

" اومدی حتی جایی که کار میکردمو داغون کردی تا اخراجم کنن "

" فقط میخواستم بهت یه درسی بدم که بعدا جرات نکنی دیگه دورم بزنی ."
یکی از ابروهامو بردم بالا .

" آدمایه دورمو اذیت نکن . "

" اگه به حرفت گوش بدم ... تو ام میای برای من کار کنی ؟"
فقط همین یه راهو میشه براش استفاده کرد . این که براش تله بذارم . اگه بخوام با زور با یه آدمی مثله پورش برخورد کنم اونم تا جون داره دست از مبارزه کردن باهام برنمیداره . البته که همون اول تلاش کردم خیلی منطقی باهاش حرف بزنم و برخورد کنم ولی اصلا سرش نمیشه منطق . اگه این همه مشکل از اول درست نمیکرد منم تا اینجا پیش نمیومدم . ولی از اونجایی که این تخمه سگ این همه آزار داد منو تا اینجا ، باید یه درسی بهش بدم دیگه .

kinn Porsche _ کین  پورشOnde histórias criam vida. Descubra agora