---پورش---
از خواب به سختی بلند شدم . همین که از جام پاشدم و آروم چشمامو باز کردم ، درده شدیدی که تو سرم بود رو حس کردم . کینه کصافط ! مگه دیشب چقدر مست بود ؟ اصلا مست شده بود ؟؟ بنظر نمیومد اصلا چیزیش باشه ! اما من به جاش .... اوووووووف . حتی نمیخوام راجبش فکر کنم .
آروم سعی کردم از جام بلند شم . یه جوری سرم درد میکرد انگار دیشب به سنگی چیزی خورده باشه . پتویی که روم بودو اومدم کنار بزنم __
صبر کن یه لحظه ، پتو ؟؟ یه پتویه کلفته مشکی ؟؟ تخت کینگ سایز ؟ یه اتاق به این بزرگی __
کله اتاقو یه چک کردم و سعی کردم اتفاقاته دیشبو تو ذهنم طبقه بندی کنم . رفتیم باره جید مست کردن و بعد از پارتی گرفتن با بچه ها برگشتیم خونه . بعدشم به زور به پیت کمک کردم کینو ببره داخله اتاقش . بدنشو تمیز کردم و ...
فاکککک !! نگو که باز تو اتاقه این حروم زاده ام ؟!
همه ی اتاقو چک کردم ولی هیچ خبری از خوده کین نبود . داشت یکم خیالم راحت میشد تا چشمم خورد به یه عکسه خانوادگی . جنابه کورن بود با پسراش. یعنی باورمم نمیشههههه. من اینجا باز چه غلطی میکنم ؟؟
همین که یه چیزایی از دیشب یادم اومد کلا سردردم از بین رفت. یادم اومد دیشب خیلی حسه خوبی داشتم ، اینقدر خوب که انگار رو ابرام . نفسام خیلی داغ بودن و لبام خیس شده بودن ، انگار اون کسی که جلوم بود یه کارایی کرده باشه . یادمه نزدیک بود به اوج برسم که یهو فهمیدم ... کسی که جلومه کینه!
کین منوووو بوسیددد !!!
با این که خیلی مست بودم اما همه چی رو کاملا یادمه . یادمه چجوری روم بود .
اومدم از تخت بیام بیرون ، اما یه بویه خاصه عجیب نظرمو جلب کرد . قبل از این که پامو بذارم زمین یه نگاه به پایین انداختمو با چیزی که دیدم سریع پامو جمع کردم .
استفراغ کله زمینو پوشونده بود ، و بدیه قضیه اینجاس که صد درصد مطمئنم دسته گله خودمه . دیشب بعد از این که بالا آوردم از حال رفتم . اما الان اینا اصلا مهم نیست . نکته ی اصلی اینجاس ، کین زبونشو دیشب کرده بوده تو حلقه من . آخه به چه دلیله تخمی ای باید این کارو بکنه ؟؟ با چه فکری این کارو کرده آخه ؟؟ شایدم فقط میخواسته اذیتم کنه ؟؟ برا همینم این کارو کرده . آره بابا . احتماله زیاد همینه .
به اون طرفه تخت چرخیدم و یه نگاه به ساعت انداختم . ساعت تازه 9 صبحه ، هنوز یه ساعت دیگه وقت دارم . یادم افتاد به اون روز که رو مبل خوابم برده بود . دقیقا همون حسو دارم الانم .
همین که بالاخره از جام بلند شدم ، دره شیشه ای اتاق باز شد . همین که صدایه درو شنیدم نشستم سره جام . کین از در اومد بیرون در حالی که داشت تلفن حرف میزد و لباس خوابه ابریشمشم تنش بود ، بهم خیره نگاه کرد . نگاهش از همیشه آروم تر بود . هیچ نشونه ای از عصبانیت تو چشماش دیده نمیشد . فقط همینجوری که بهم خیره شده بود یکی از ابروهاشو داد بالا و منم در جواب فقط نگاش کردم ." چرا بیدارم نکردی ؟؟ اصلا کجا خوابیدی خودت ؟"
آروم ازش پرسیدم . یکم عذاب وجدان گرفتم وقتی فهمیدم من دیشب کونمو ول داده بودم رو تخته راحتش و خودش رو مبل خوابیده .
ŞİMDİ OKUDUĞUN
kinn Porsche _ کین پورش
Aksiyon[ترجمه از روی ناول اصلی کین پورش] _لعنتی!!! چرا اون شب که بهت حمله شد من خودمو قاطی کردم؟؟؟ همه چی از همون شب لعنتی شروع شد فقط هم بخاطر اون عوضی "کین"