قسم میخورم که تنها جایی که نگاه میکردم ملحفه ی جمع شده کنار تخت بود
دستامو سریع حرکت میدادم
تقریبا حدود دو یا سه دقیقه بعد وقتی متوجه شدم نزدیک کامشه با ازاد کردن فرومون هام به سرعتش کمک کردم
سرمو بردم نزدیک تر : بومگیو باید این حرکت و انجام بدم مشکلی که نداری
انگار که توی حال خودش نبود ولی بازم باید انجامش میدادم
همونطور که روش نیمخیز شده بودم لبمو جلو تر بردم و روی لباش به ارومی حرکت دادم و ادامه دادم و تا وقتی که حس کردم پر شده زبونمو وارد دهنش کردم که همزمان با این کار کام شد و یکمیش روی دستم ریخت
توی همون حالت بودیم که چشماشو باز کرد بعد از چند ثانیه
از روی تخت بلند شدم و متوجه شدم هنوز حال خوشی نداره ولی بازم بهتر شده بود ، دستمو با دستمال کاغذی پاک کردم و توی سرویس شستم
لباس یقه اسکیمو پوشیدم و برگشتم تا به بومگیو یادآوری کنم که پیراهنی که پوشیده برای منه که دیدم توی همون وضعیت خوابش برده
پتو رو روش کشیدم و از اتاق بیرون اومدم و درو بیصدا بستم
- هزینه پرداخت شده درسته؟
+ شما اقای !؟
- چویی
+ بله سپاسگزارم از همکاریتون
سرمو تکون دادم و از هتل خارج شدم ...
- پس هنوزم بارون میاد
Oops! Questa immagine non segue le nostre linee guida sui contenuti. Per continuare la pubblicazione, provare a rimuoverlo o caricare un altro.
سونو : اره قطع نشده ولی شدتش کمتر شده مثل عشق من
با صدای آشنایی که شنیدم برگشتم
- سونو .. تو اینجا چیکار میکنی ؟
یکم جلوتر اومد و محکم بغلم کرد
- س..سونو ....آه هنوز این عادتتو داری؟
سونو : اره هنوزم وقتی خیلی دلم برای یکی تنگ میشه تا بغلش نکنم آروم نمیگیرم
چیزی نگفتم که دوباره صحبت کرد :
سونو : آه راستی خوشگله
ابروهامو بالا بردم که ادامه داد : همون پسره رو میگم