پارت 16

937 173 89
                                    

بعد از بیهوش شدن جیمین توی بغل کوک همگی مضطرب به جیمین نگاه کردن، هوسوک جیمین رو بغل کرد و سرشو بوسید و قبل از اینکه از جاش بلند شه نگاهی به کوک کرد و قطره ی اشکی از چشماش پایین ریخت
کوک نمیدونست چرا پارک هوسوک داره گریه میکنه پس چیزی ازش نپرسید، هوسوک بهشون گفت وقتایی که جیمین چیزی میبینه که اونو یاد گذشتش میندازه فشار زیادی بهش وارد میشه و باعث میشه بیهوش شه

جنی وقتی صدای تفنگ رو شنیده بود سریع از اتاقش بیرون اومد و شاهد همه ی اتفاقات بود

بعد از چند دقیقه تهیونگ کم کم چشماشو باز کرد و اولین کسی که دید بادیگارد جیمین بود که کنارش نشسته و گریه میکرد، میخواست بشینه که کوک کمرشو گرفت و کمکش کرد، تهیونگ گیج به کوک که گریه میکرد نگاه کرد

از اون طرف جین و هوسوک به کوک نگاه میکردن و هنوز حرفی رو که از کوک شنیده بودن باور نمیکردن، اون تهیونگ رو ته ته خطاب کرده بود، یادشونه اولین نفری که این لقب رو بوجود آورد و از اون موقع به بعد بقیه هم تهیونگ رو اینطور خطاب میکردن، کوکیِ خودشون بوده و حالا بعد از این همه سال این لقب رو از کسی میشنون که از قضا اسمش جونگ کوکه و فقط فامیلیشه که به جای جانگ، جئونه

کوک هم به تهیونگ نگاه میکرد و همچنان نگاه گریان و متعجبشو روش نگه داشته بود، اون توی اخبار دیده بود که منطقه ی خون آشاما که به اسم بِلوُد معروف بود، آتیش گرفته و هرکسی که ساکن اونجا بوده مرده پس چطور تهیونگش و بردار و خواهرِ تهیونگ زنده موندن و بعد از این همه سال دوباره اونا رو میدید

تهیونگ وقتی جیمین رو ندید، به اطراف نگاه کرد تا پیداش کنه و وقتی اون رو روی مبل دید که بیهوش شده بود، سریع به سمتش رفت و بالای سرش وایستاد

خشمگین به سمت بقیه وایستاد و فریاد زد

×چرا بیهوش شده، چیکار کردین باهاش

$یادت نمیاد کیم تهیونگ؟ آر اِم بهت شلیک کرد و تو تا دم مرگ رفتی. اگه جیمین نبود تا الان مرده بودی
×منظورت چیه، جیمین چجوری نجاتم داد، تو اسم منو از کجا میدونی جی هوپ
$جیمین با استفاده از نیرویی که داره نجاتت داد، نیروی شفابخشی
×چ.. چی؟ مگه اون
$آره، اون یه نیمه خون آشامه و پسر جین ای و پارک جی سابه

تهیونگ با چشمای گرد شده به حرفاش گوش داد
یعنی جیمین بچه ی جین ای بود؟ پس حالا میفهمید که چرا با اولین دیدن عاشقش شده بود و بوی خونش اینطور اونو جذب خودش میکرد که برمی‌گرده به سالها قبل و وقتی که بچه بودن

هوسوک بعد از کمی مکث به کوک نگاه کرد و ادامه ی حرفشو زد

$و من برادر ناتنیه جیمین جانگ هوسوکم

با این حرف تهیونگ متعجب تر از قبل شد ولی کوک با شنیدن این حرف بهت زده و متحیر به هوسوک خیره شده بود

take care of meNơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ