پارت 18

962 180 175
                                    

دوهفته از باهم بودنشون میگذشت و تو این مدت خیلی بهم وابسته شده بودن و جیمین هم به تهکوک علاقه پیدا کرده بود ولی هنوز نمیتونست خیلی بهشون نزدیک بشه و معاشقه کنه چون واهمه و ترس از رابطه هنوز باهاش بود، تهکوک هم خیلی بهش فشار نمیاوردن و با ملایمت و عشق باهاش رفتار میکردن تا کم کم بهشون نزدیک بشه



با احساس قلقلک شدن گردنش چشماشو باز کرد.
وقتی دوباره چیزی رو روی گردنش احساس کرد روشو اونور کرد و تهیونگ رو دید که از پشت بغلش کرده و گردنشو میبوسه

×صبح بخیر بیبی

خمیازه ی بامزه ای کشید که با عث لبخند تهیونگ شد، تهیونگ نوک بینیشو بوسید و لپشو کشید

×کیوت

سرشو پایین انداخت و بیشتر خودشو تو بغلش جمع کرد که تهیونگ محکم تر بغلش کرد
+کوکی کو
×پایینه
+آها

چشماش داشت بسته میشد که با محکم بوسیده شدن لپاش و گاز گرفته شدنش، چشماش گرد شد و به تهیونگ نگاه کرد
+یااااااااااا

تهیونگ به لپای سفیدی که جای دندون روشون مونده بود و قرمز شده بود نگاه کرد و پوزخند زد

×خیلی خوشمزه ای بیبی، یه شب باید با کوک کارتو بسازیم
+یا یا یا کار خودتونو بسازید

تهیونگ لبخندی زد و از جاش بلند شد

×پاشو بیبی اینقد نخواب کوک پایین منتظرمونه
+باشه

با همدیگه پایین رفتن و وارد آشپزخونه شدن و کوک رو دیدن که داره میز رو با خوراکی های خوشمزه تزیین میکنه، جیمین با دیدن شیرکاکائو جیغ هیجان زده ای زد که توجه کوک جلب شد و بهشون نگاه کرد

_ اوه اومدید؟ دیگه داشتم میومدم بالا که صداتون کنم
+وای برید کنار من با عشقم خلوت کنم

کوک و تهیونگ هیجان زده نزدیکش شدن و با ذوق و خوشحالی ازش پرسیدن

_×عشقت؟

جیمین به سمت لیوان شیرکاکائو رفت و یه قلپ ازش خورد که دور لبش رنگی شد، لیوانو به خودش چسبوند و با چشمای عاشقش نگاش کرد

+آره عشقمو میگم، میشه کل شیرکاکائو هارو من بخورم؟

کوک که حسودیش شده بود به سمت مبل رفت تا روش بشینه که یه دفعه کسی از پشت پرید روی کولش و از پشت بغلش کرد

+کوکی
_ برو پیش عشقت جیمین
+ببخشید کوکی، تو و تهیونگ عشقای منید
_ واقعا‌؟ ولی تا چندلحظه پیش یه چیز دیگه میگفتی
+تو داری به شیرکاکائو حسودی میکنی؟ من شما رو به هیچی ترجیح نمیدم
_ دست خودم نیست بیبی، چشم ندارم ببینم چیزی رو بیشتر از ما دوست داری
+نه من فقط شما رو دوست دارم

خندون به سمتش برگشت و تو بغلش بلندش کرد، از دلبری ها و شیرین زبونیای جیمین خیلی خوشش میومد

take care of meWhere stories live. Discover now