نارنگی

1K 108 37
                                    

+ سسسلللاااااممم به عمه سوهای قشنگ خودم

& سلام به پسر قشنگ ترم

کفشامو دراوردم و دنبال عمه رفتم تو که عمه یوآن رو دیدم

+ به به عمه بزرگه چشمتون روشن منو دیدید

عمه یوآن خندید پاشد منو بغل کرد

% کم مزه بریز وروجک خوبی؟ خانوم جون اینا خوبن؟

+ فدایت خبر از این چندوقت نبودم چی داری؟

& عمه رو اشتباه گرفتی اخبارگو اون یکی عمته، اینا چیه دستت؟

+ آخ دیدی چیشد این عمه انقدر حرف میزنه یادم رفت اینارو بدم، بفرمایید سوغاتی های باغ خان عمو یخچال جا نبود خانوم جون گفت بیام بهتون بدم

% نارنگی های خان عمو خیلی شیرینن

+ ای جون به شیرینی تو نمیرسن

عمه یوآن شکلات پرت کرد که خورد تو پیشونیم آخی گفتم و پیشونیمو گرفتم

+ عمه حداقل اینجا نزن درسته خواهرته ولی بازم فکر میکنه پسرت شبیه خودته بهتون دختر نمیده

% اینو زدم تا مخت حرکت کنه که من عمتم نه دوست دخترت

آروم گفتم: خدانکنه دوست دختر من اینجوری باشه

عمه سوها که کنارم نشسته بود شنید آروم خندید که عمه یوآن با نگاه مشکوک برگشت سمت من

% چی گفتی؟

سعی کردم خودمو متعجب نشون بدم: من؟ من چیزی نگفتم

برگشتم سمت عمه سوها: من چیزی گفتم؟

درحالیکه از خنده قرمز شده بود سری به نشونه منفی تکون داد

% آره جون عمت تو که راس میگی

لب پایینمو گاز گرفتم: دور از جون عمم حالا خونتون کسی هست برای شمام ببرم؟

% باشه خودم میبرم

+ نه سنگینه میارم نیست پسر نداری منم کار ندارم برات میارم

£ پسر داره به چه آقایی

+ اونکه صددرصد همین که تو رو گرفت از آقاییه زیادش بود

£ وا مامان نگاهش کن

به عمه سوها نگاه کردم که رنگش به کبودی میرفت رفتم نزدیکتر دستشو گرفتم: عمه جونم نفس بکش قربونت برم دیگه همه چیز تموم شد بالاخره یکی پیدا شد بیاد این دخترتو بگیره

£ ججججیییننننن

با جیغ سولار عمه سوها بالاخره خندشو رها کرد و با عمه یوآن شروع کردن خندیدن، سولار خواست سمت من بیاد که سریع نارنگی هارو جلوش گرفتم

+ له میشن جواب خانوم جونو خودت باید بدی

£ سلامت کو اصلا؟

+ دیر اومدی تموم شد

moon or star [Kookjin_jinkook]Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt