جین
+ جونگکوک....جونگکوک....جونگکوک
سریع در اتاقشو باز کردم که دیدم رو تخت دراز کشیده هنزفری گوششه
با دیدن من تو این وضعیت سریع نشست و هنزفریو دراورد_ چته تو چرا این شکلی؟
همونجوری که نفس نفس میزدم سریع درو بستم خودمو انداختم رو تخت که برای یه لحظه اخماش تو هم رفت قیافش جمع شد
+ چت شد؟
_ هیچی تو چته چیشده؟
+ یه خبر مهم
_ چی؟
+ حدس بزن
_ من چمیدونم حدسمم نمیاد
با قیافه جمع شده نگاهش کردم: بی ذوق
_ خب چرا ذوق کنم؟
+ چون تو این خونه باغ یکی عاشق شده
به چشمای گرد شدش با تعجب نگاه کردم و آروم پرسیدم: خوبی؟
_ ها؟ آره کی؟
+ اینو حدس بزن
با تردید بهم نگاه کرد: منو تو که نیستیم؟
+ یکم به اون مغزت فشار بیار منو تو بودیم من اینجوری میومدم به تو بگم
چشماشو بستو نفس عمیقی کشید
_ خب کیه؟
+ از اونجا که احمقی بیا ۲۰ سوالی بریم
_ جین
+ اذیت نکن دیگه بپرس
_ اوکی از من بزرگتره؟
+ آره
_ خب پس تو و جیمین نیستین تهیونگم که بود اولین نفر من میفهمیدم مونده یونگی و هوسوک و نامجون
دوباره رنگ نگاهش عوض شد: یه راهنمایی بکن
+ خب یکیشونو برات حذف میکنم
با هیجان نگاهم کرد: خوبه
+ هوسوک نیست
یهو عین بادکنکی که بادشو خالی کردن سرشو انداخت پایین بعد یه دقیقه دوباره نگام کرد
با صدای لرزون پرسید: نامجونه؟
+ اَه همیشه جوابایی که نمیدی درستن نچ نامجون نیست یونگیه
نفسو باآسودگی بیرون فرستاد دوباره سریع سرشو بالا آورد با صدای بلند گفت: یییووونننگگگیییی؟؟؟
با صدای بلند خندیدم: مرض یونگی چشه مگه؟
جونگکوک حالا خودشم خندش گرفته بود: همیشه فکر میکردم آخرین نفری که عاشق میشه یونگیه
+ نچ آخریش تویه زهرماری که عمرا اگه بدونی عاشقی چیه
_ شرط میبندم از جنابعالی بیشتر میدونم آقای شور
![](https://img.wattpad.com/cover/316161416-288-k464049.jpg)
ESTÁS LEYENDO
moon or star [Kookjin_jinkook]
Fanfic+ جونگکوک نرو + جونگکوک خواهش میکنم نرو + جونگکوک من بدون تو نمیتونم زندگی کنم وایسادم صدای گریه و هق هقش برام مثل ناقوس مرگه ولی من باید برم شاید اگه دو ماه پیش بود بیخیال همه چی میشدم و برمیگشتم میدوییدم سمتش بغلش میکردم و قول میدادم هیچوقت تنهاش...