Meow!

89 23 7
                                    


با صدایی که از حیاط پشتی اومد، دست از ظرف شستن برداشت. با استرسی که هر لحظه بیشتر می شد سعی کرد بفهمه صدای چیه؟
ترسیده از آشپزخونه بیرون اومد و مقابل شوهرش قرار گرفت. مرد نگاهش رو از روزنامه زیر دستش گرفت و به حالت پرسشی به زنش نگاه کرد.

-چی شده؟

-یه صدایی از حیاط پشتی میاد...ممکنه دزد باشه؟!

مرد بلند شد و خیلی آروم سمت حیاط پشتی حرکت کرد. هر قدمی که بر می داشت به منشا صدا نزدیکتر می شد. تو چارچوب در ایستاد و با تاریکی حیاط اخمی روی پیشونیش شکل گرفت.

به زنش که پشت سرش قرار گرفته بود اشاره داد که هر لحظه آماده باشه که به پلیس زنگ بزنه. نزدیک تر رفت اون قدری که بوته های دور حیاط رو زیر پاهاش حس می کرد؛ اما به اینجا که رسید صدا قطع شد.

-میووو!

سریع به پشت سرش نگاه کرد و با دیدن پسرش اخم روی صورتش غلیظ تر شد.
-اینجا چه غلطی می کنی؟

تهیونگ که از صورت ترسیده ی پدرش لذت می برد با خنده جواب داد:
-سلام پدر! توقع که نداشتی اینجا گربه پیدا کنی؟!

و بعد سرش رو نزدیکتر برد.
-شاید هم با دیدن گربه خوشحال تر می شدی!

مرد به خاطر بوی الکل با انزجار صورتش رو جمع کرد و خواست جوابی بده که صدای زنش تو حیاط پیچید.

-اریک! خوبی؟ چیزی پیدا کردی؟؟

زن با نشنیدن جوابی از چارچوب در بیرون اومد و با دیدن تهیونگ لبخندی از روی تعجب زد.
-تهیونگ!!!
دستش رو با ناباوری دو طرف صورتش گذاشت.
-خوشحالم می بینمت پسر!

-نمی خوای دعوتم کنی خونه؟

سری به معنی "آره" و با دست بهش اشاره داد که میتونه داخل بره.
تهیونگ بدون هیچ حرف دیگه ای از اون هوای سرد پاییزی دل کند و وارد خونه شد.

نگاه کلی به فضای گرم و دوست داشتنی هال و آشپزخونه انداخت و نفس عمیقی کشید تا بوی خونه توی ریه هاش ثبت بشه. چیدمان زرد و نارنجی مبل ها و دکوراسیونی که رنگ های شاد و جیغ توش به کار رفته بود، آرامش گذرایی رو بهش هدیه داد.
دور کاناپه رو چرخی زد و قاب عکس های سه نفریی رو که هیچ جایی بین اونا نداشت با چشم گذروند.
میتونست هنوز نگاه سنگین پدرش رو که چند قدم عقب تر از اون ایستاده بود، حس کنه.
دستی به موهاش کشید و تا خواست روی کاناپه بشینه با صدای پدرش متوقف شد.

-مگه قرار نبود تا پاک نشدی پا تو این خونه نذاری؟

لبخندی زد و با نشستن رو کاناپه به چشم های پدرش زل زد.
-هستم!

-توقع نداری که باور کنم؟ این با چند دفعه ی پیش که دروغ تحویلمون دادی چه فرقی داره؟!

زن که متوجه عصبانیت صدای اریک شده بود، بحث رو عوض کرد.
-بعدا میتونیم در مورد این موضوع حرف بزنیم..تهیونگ چایی دم کنم؟

Baroque  | Vkook | KookvWhere stories live. Discover now