part 08

131 58 39
                                    

ووت 3>

.
.
.
سایلنت ریدر نباشیم :)

هوا رو به تاریکی میرفت اما هنوز اونا توی راه بودن .. صحیح ترش توی راه مقصد بعدیشون ... اتفاقی که حدودا یک ساعت پیش براشون افتاد هنوز قابل حضم نبود ...

اما اونا میدونستن .. از لحظه اولی که شروع به کنجکاوی راجب افسانه چهار هزار ساله کردن متوجه اتفاقات و عواقبش بودن ..

نگاهی به چهره گرفته جین انداخت ..
هنوز میشد اثراتی از ترس رو توی احوالاتش متوجه شد.

مردد سوال کرد ..

" خوبی ؟ .. ببین میدونی که مجبور نیست باهام بیای .. میتونم از همینجا برت گردونم خونه اگه میخوای .. "

با گیجی سرشو به نشونه نه تکون داد ..

" دیگه فرصت نیست .. اگه بخوای منو برگردونی هوا تاریک میشه .. تازشم .. درسته واقعا کل وجودم شوکه شد ولی ما قراره تا تهش بریم ؟؟ مگه نه ..
بیا پروژه نصفه نیمه پدرتو باهام تمومش کنیم .. "

دستشو رو به جیمین گرفت ..

" نمیدونم قراره چی بشه .. ولی هر اتفاقی که بیوفته قراره باهم باشیم .. من و تو .. قول ؟ "

هیچ وقت فکرشو نمیکرد که جین همچین روحیه حمایت‌گرانه ای از خودش نشون بده ..

اما حالا که بهش دقت میکرد اونقدرا ام تو شناخت دوستش موفق نبود .. انگار این ماجراجویی مقدمه ای برای محکم سازی رابطه صمیمانه و دوستانشون بود ..

بدون حرف اضافه ای محکم دستش رو فشرد و برقی که توی چشماش موج میزد نشون از قبول بی چون و چرا درخواست جین بود ..
.
.

کم کم گنبد کلیسا ، ستون های عظیم سنگی خوش تراش و بقیه ساختمون ها با نزدیک شدن بیشتر بهش ابهت خودشون رو به رخ میکشیدن ...

چند دقیقه ای از رفتن تاکسی گذشته بود و اونا حالا رو به رو فرومی که اون پیرمرد به اصطلاح مشکوک ازش گفته بود ایستاده بودن ..

سریع به خودشون جنبیدن و بعد از تهیه دو بلیط وارد شدن ...

تک تک مراحلی که تو پمپئی طی کرده بودن رو حالا داشتن روی فروم انجام میدادن ..

تا اونجایی که مسئول هر بخش براشون توضیحات مختصر رو داده بود متوجه شدن که اونجا قبلا مکانی برای بازرگانی ، خرید و فروش و تقریبا مذهبی به خاطر وجود کلیسا بوده ..

پس تاحالا اونا دوتا نقطه مشترک بین سه مکان پمپئی ،فروم و پانتئون پیدا کرده بودن ..

هر سه کلیسا داشتن .. البته اگه به طور نرمال به این قضیه بخوای نگاه کنی وجود کلیسا تو هر منطقه ای عادی به نظر میرسه ...

ولی اگه مثل دید جین و جیمین بخوای فک کنی چی ؟ ..
اره .. وجود کلیسا نیازه ..
نیازه برای شهری که توش نفرین زندانی شده ..
نیازه تا بتونه نفرین و هیولا ها رو خاموش نگه داره ..

Unbound (Vmin)Where stories live. Discover now