«منشاء معصومیت لئو»

363 71 128
                                    

𝐕𝐨𝐭𝐞 & 𝐂𝐨𝐦𝐦𝐞𝐧𝐭
•᪥𑁍❀𑁍᪥•

آلفا بدون‌ ثانیه ایی حس خجالت، نگاهش رو روی جسم پدر پشت به آتیش شومینه برنداشت. 'چقدر خوشگل شده.'
صدای وسوسه ی شیطانِ راضی درون گوش هری پژواک شد.

از روی زمین بلند شد و بی تعلل و تظاهر برای صبور بودن، قدم به سمت و سوی امگا برداشت و هم لحظه که نزدیک تر میشد، امگا به زمین بیشتر میخندید.

مقابل او رسید. دست هاش رو از دو طرف پهلوی لویی روی آتش گرفت. سینه ی ستبر و پهنش رو جلوی صورت امگا نگه داشت و چشم هاش برای او لبخند می‌زدند.

امگا به راحتی متوجه‌ ی درخواستِ بی‌زبانِ او شد. گوشه های پتو رو بیشتر کشید و شونه هاش رو جمع کرد. پلک هاش با خیالِ خوش روی هم افتادند و صورتش با لبخندی پررنگ پیش روی هری ثابت ماند.

آلفا بیشتر از این طاقت نمی‌آورد. نم نم بینی اش رو جلو برد و عامدانه بلند گوشه ی چشم های لو رو بویید و به هوای بوسیدن، خودش رو جلو تر کشید. لب هاش روی پیشونی گرگ نشست.

صدای خُرخُر تام، واضح ترین نجوایی بود که به سوختن چوب غلبه کرد. هری با رضایت خندید و صورتش رو پایین تر آورد.
لب هاش روی پلک هایی قرار گرفت، که بوی نا و شوریِ شور میداد. بوی کشیده شدن پوست انگشت زیر پلک نازک. بوی هورمون هایی که توی قطرات اشک بر چهره ی امگا جاری و خشک شده.

آلفا این ها رو فهمید. لب هاش رو روی پوست لرزون و نازک چشم نشاند و بدون عجله بوسید.
تا وقت رو تلف کند، با کشیدن بینی اش به بینی لویی او رو بازی دهد و بوسه ی دوم رو بر چشم دیگر بذارد، دست هاش پشت کتف او نشست و بدن امگا رو نزدیک و محکم نگه داشت.

"گریه کردی؟" سرش رو کنار گوش او خم کرد و با بوسیدن موهای سرش پرسید.
ضربان قلب امگا تغییر محسوسی داشت و بوی نفس های او با ترشیِ دروغ پر شد.

"دیشب بد خوابیدم. چشمام قرمز شده" کمی آروم تر از چیزی که خودش هم باور کند نجوا کرد. هری صورتش رو عقب برد و با خیرگی مستقیم توأم با جدیت بهش زل زد.

لویی کاملا میدونست دماغ هری او رو لو داده. افشا شدن این راز مسئله ی حساسی نیست، ولی ظرافت روح لو نباید انقدر راحت برملا میشد‌.
هری به نگاهش نگاه کرد و با زمزمه گفت. "باشه"
اما طوری که هم لویی بفهمد که او دروغش رو بو کشیده، هم بداند هری برای معذب کردن او پافشاری نمی‌کند تا بحث رو کش بدهد، و ساده گذشت.

به نگاه هری اجازه داد از دور او رو لمس کند. فاصله ی پنج انگشت بین صورت هاشون بود که هیچ یک به هیچ قصدی اون رو کوتاه نمیکرد.

𝑯𝒚𝒎𝒏 𝑾𝒊𝒕𝒉𝒐𝒖𝒕 𝑹𝒉𝒚𝒎𝒆 | سرود بی قافیهNơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ