سلام:) نظر فراموش نشه همین:) دفعه قبل باعث شد نخوام آپ کنم:) حداقل نه تا بعد اینکه ویو یکم عادی بشه:) حواسم هست:)
این پارت ممکنه تا حد زیادی همتون فشاری کنه نویسنده فحش نکشید فقط-
من تو چنل گفته بودم یک پارت فشاری دارم:)))
نینی
(الان موهاش اینقدره ولی این رنگی نیست)
•••••••||||•••••••
- ما یک کاری باهم داشتیم.
نگاه کیونگسو به سمت لب های جونگین رفت، جونگین لبخند کجی زد و بیشتر خودشو به سمتش خم کرد ولی ناگهان با صدای فریادی از بیرون، کیونگسو هول شده سرشو برگردوند و صورت جونگین توی لپش فرو رفت.
- اون صدای چی بود؟
+ هیچ صدایی نمیشنومم کیونگسو...
- برو کنار..
+ نمیخوام
کیونگسو ناباور برگشت و به چهره تخس جونگین خیره شد: یعنی چی نمیری کنار ؟ بهت میگم برو-با صدای فریاد ایندفعه بلند تر که به گوش جونگین رسید خودش اون پسر کنار زد و با ترس کمی جمع شد، صدای مردی که فحش میداد و فریاد میکشید با صدای ناله شیون قاطی شده بود؛ هردو ترسیده به همدیگه چسبیدن...
-یعنی روحه؟با باز شدن ناگهانی در تاشو پیر زن با اخم وارد اتاق شد و درو بست؛ یکسره رفت سره اصل مطلب.
- اونا برای خونبها اومدن...جونگین تو کیو کشتی؟ پسر دهخدارو؟
+ اون فقط یک کثافت بود.
- زمانی که داشتی این کارو میکردی به خانواده اش فکر کردی؟جونگین چیزی نگفت و ساکت ولی تخس بهش خیره شد، سر کیونگسو برگشت و با بهت به جونگینی که حقیقت رو نگفته بود نگاهی انداخت، انگشت هاش ناخودآگاه دور انگشت های جونگین حلقه شد اون فشرد. ولی وقتی دید جونگین باز هم چیزی نمیگه ، بعضی روی گلوش شکل گرفت.
" بیا بیرون زن احمق , تو اون پسر شیطانیتو به آتیش میکشونم..."
مرد درحالی که وارد خونه شده بود با چوبی رو به اون زن داد زد،پیرزن لبخند ترسناکی زد و برگشت مستقیم به اون مرد خیره شد، در حینی که از اتاق خارج میشد و در میبست آروم گفت: عزیزانم،من با اون مرد چند لحظه باید صحبت کنم، جونگین!
خوب میدونی باید کجا بری و چیکار کنی؛...