- پارت سوم ماگو : اوایل یکسری از خاطرات شخصیت راوی رو داره که بعداً باهاش بیشتر آشنا میشیم که توی ابتدای فیک با اون شروع شد و کم کم خاطراتش که زندگی جونگین نشون میده رو میفهمیم؛ اگه بخشی براتون نامفهوم بود بگید تا توضیح بجا بهتون بدم ✨🐢
راستی یک اطلاع کوچیک درمورد زمان بندی ها
جونگین در حال حاضر ۱۱-۱۲سالشه و کیونگ تقریبا بین۹تا۱۰سالشه....
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
میشه گفت تقریبا اینجوری هستند.
ح
تما نظراتتون بهم بگید و حسی که میگیرید رو انتشار بدین ، اینجوری به من برای نوشتن هم کمک میکنید...
-🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋-
*سال ۱۹۹۸؛ لاس آنجلس* مرد لبخند گشادی زد و اینبار با چوبی که داشت روی تک تک نقاشی های آویزون روی دیوار اشاره کرد.
- اشجار و قدیسه های کره ایی به ما درباره روباه های نه دم، گوبلین ها و ...ماگو ها میگن...حتما با خودتون میگید ماگو ها دیگه چی هستند!؟
به زبان عربی اون هارو ساحره...انگلیسی ویچ و به زبان کره ایی ماگو صدا میکنند، مردمی یا نیرو های جادویی ... اونارو فرزند طبیعت صدا میکنند...
با بالا رفتن دست یکی از دانشجو ها با لبخند سری تکون داد گفت : بگو کریستین - ماگو ها هنوز وجود دارند؟ با این حرف کل کلاس به حرف مسخره کریستین به خنده افتاد...مرد دستی به موهای بلوندش کشید گفت: وجود دارند...
تمام کلاس ساکت شد؛ مرد با دکمه ریموت روی اسلاید بعدی گذاشت...
-کولی ها، رمال، درکمال تعجب راهب ها... اونا از نظر اجدادی ، قدرت اندکی از یک ماگو کامل رو به ارث بردن...ولی اینکه یک ماگو کامل هنوز توی کره وجود داشته باشه، اینبار با ریموت روی کره شمالی کوبید و رو به دانشجو هاش گفت: تو کره شمالی باید دنبالش بگردید...خب کلاس تموم شد...
کریستین زود از جا بلند شد و همراه با استاد به راه افتاد. - چرا کره شمالی؟ + تایم کلاس تموم شده کریس عزیز... - چرا کره شمالی؟ استاد ایستاد و نفس عمیقی کشید، با لبخند به سمت دختر برگشت تا خواست جواب بده تلفنش به زنگ در اومد، با عذر خواهی دختر با علامت سوال بزرگ روی سرش تنها گذاشت
