❤︎15𝐓𝐡 𝐏𝐞𝐭𝐚𝐥❤︎

3.2K 577 188
                                    

۸سال بعد:


با حس جای نرم و گرم همیشگی‌ای که وقتی بیدار می‌شد حس می‌کرد، لبخندی زد و حلقه‌ی دستش رو دور کمر برهنه‌ی گرگ توی آغوشش محکم تر کرد.

بدون این‌که چشم‌هاش رو باز کنه، بینیش رو بین موهای مشکی رنگ جفتش مخفی کرد و عمیق بو کشید.

نور آفتاب صبحگاهی، فضای اتاق رو روشن کرده بود و حس دل‌انگیزی رو بهش منتقل می‌کرد.
دستش رو نوازش‌وار روی پهلو و کمر برهنه‌ی گرگ توی آغوشش چرخوند تا مثل هر روز صبح از خواب شیرینش بیدارش کنه.

جونگ‌کوک خُرخُره‌ای کرد و کمی جا به جا شد. خودش رو بالا تر کشید و مثل ستاره دریایی، پاهاش رو دو طرف ببر گذاشت و بیش‌تر بهش چسبید.
تهیونگ لبخندی زد و مجدداً روی موهاش رو بوسید:
- صبح بخیر سرورم.

با چشم‌های بسته لبخندی زد و هومی کشید. چشم‌هاش رو باز کرد و به سمت تهیونگ برگشت:
- صبح بخیر امپراتور.

تهیونگ لبخندی زد و با فاصله دادن سرش از روی بالشت، روی لب‌های باریک مرد رو بوسید:
- خوب خوابیدی؟ درد نداری؟

دستش رو بالا آورد و با کمی جا به جا کردن بدنش، سرش رو بین سرشونه و گردن ببر مخفی کرد:
- آره، نه خوبم.

با ذوق حلقه‌ی دستش رو دور کمر جونگ‌کوک بیش‌تر کرد:
- خیلی وقت بود سکس نداشتیما، تقریبا از زمان تاجگذاری به اینور.

جونگ‌کوک هومی کشید. مشخص بود هنوز کامل بیدار نشده و دوست داره بخوابه.

تهیونگ با شیطنت، پاش رو جوری بالا آورد و به روی پهلو چرخید که عضو برهنه‌ش با عضو برهنه‌ی جونگ‌کوک برخورد کنه.
نیشخند خبیثانه‌ای زد:
- تا شروع امور مملکتی دو ساعتی وقت هست...

جونگ‌کوک تک خنده‌ای کرد و بالاخره چشم‌هاش رو باز کرد. دستش رو بالا آورد و روی سینه‌ی ببر گذاشت و نالید:
- خستم ته، بذار یکم دیگه بخوابم.

تهیونگ نوچی کرد و غر زد:
- خب الان دوباره فرصتش هست من می‌خوام، لطفا؟

نوچی کرد و سرش رو توی سینه‌ی ببر مخفی کرد:
- نه.

با شیطنت دستش رو روی باسن پسر گذاشت و حرکت داد:
- جونگ‌کوکی؟ دلت میاد منو اول صبح ناکام ول کنی؟

- عزیزم؟ دیشب تا نزدیکای صبح یه بند توی من بدبخت کوبیدی، بس نبود؟ باور کن باسن به پایینمو حس نمی‌کنم.

دستش رو بین خط باسن پسر کشید و با لحن اغواگری کنار گوشش لب زد:
- تقصیر من نیست که از چشیدن تنت سیر نمی‌شم.

جونگ‌کوک خنده‌ی آروم بی حالی کرد. با حس انگشت ببر که روی ورودیش کشیده می‌شد آهی کشید. می‌تونست تحریک شدنش رو حس کنه. اون ببر لعنتی نقطه ضعف‌هاش رو طی سال‌ها حسابی متوجه شده بود.

𝗪𝗵𝗼 𝗔𝗺 𝗜 𝗦𝗹𝗲𝗽𝘁 𝗪𝗶𝘁𝗵?Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt