- 𝗔𝗳𝘁𝗲𝗿 𝗦𝘁𝗼𝗿𝘆 -
در حالی که مرزی تا انفجار نداشت، قدمهای بلندش رو به سمت باغ قصر برمیداشت. هایبریدهای خرگوش و سنجاب با دیدن مشاور اعظم و همسر امپراتور سرزمینشون که با عصبانیت و اخمهای درهمی به سمت خروجی حرکت میکرد، سریع از جلوی راهش کنار میرفتن و تا کمر خم میشد.
دُمش رو تیز شده نگه داشته بود و با قفل کردن فکش سعی میکرد از بروز غرشهاش جلوگیری کنه.
با حرص وارد باغ شد و نگاهش رو توی اطراف چرخوند و با دیدن تهکوک، که در خلوت مشغول تمرین شمشیرزنی بود، قدمهاش رو به اون سمت برداشت و داد زد:
- تهکوک!پسر با شنیدن صدای داد پدرش، سر جاش پرید و با چشمهای گرد شده به سمت جونگکوک برگشت. با دیدنش که با عصبانیت به سمتش میاومد، از اونجایی که میتونست دلیل عصبانیتش رو حدس بزنه، بدون اینکه لحظهای مکث کنه شروع به دویدن کرد و این جونگکوک بود که با غرش خفیفی به دنبال پسرش دوید و حرفهاش رو فریاد کشید:
- جرأت داری وایسا ذلیل مرده، تو هم مثل بابای ببرت پدرسوختهای، وایسا ببینم، بهت گفتم وایسا!در حالی که با تمام سرعت میدوید و هر از گاهی نگاهش رو به عقب و به جونگکوکی که با تمام سرعت دنبالش میدوید میداد، داد زد:
- پاپا باور کن تقصیر من نبود، من اصلا کاری به اون گربهسگ احمق نداشتم!- بهت گفتم وایسا، مگه دستم بهت نرسه دُم بریده، میدم امشب گوشای سیاه سفیدت رو روی کیک تولدت بذارن.
- پاپا گوش کن، به خدا من کاری نکردم! اشتباه فهمیدی!
همزمان که نفس نفس میزد و توی سینهش احساس سوزش میکرد، دور باغ میدوید و از دست جونگکوک فرار میکرد. با دیدن امپراتور که توی ردای سفیدش همراه با وزیر قدم میزد و مشغول صحبت بود، مسیر قدمهاش رو به اون سمت کشوند و داد زد:
- بابا، بابا! امپراتور، کمک!با شنیدن صدای ولیعهد، سرش رو به سمت دیگهی باغ چرخوند و با دیدن تهکوکی که با تمام سرعت از دست همسرش فرار میکرد، چشمهاش گرد شدن و متعجب دهانش باز موند. با دست به وزیر اشاره کرد که اونجا رو ترک کنه و بعد با قدمهای بلندش به سمتشون رفت.
تهکوک که دیگه توانی برای دویدن نداشت با دیدن پدر ببریش، سریع پشت سرش رفت و از کت سفید و سلطنتیش گرفت و گفت:
- امپراتور بابا، پاپا رَم کرده، الان منو میکشه.جونگکوک با دیدن تهکوک که پشت سر تهیونگ سنگر گرفته بود، در چند قدمیشون ایستاد و بعد به سمت هر دو خیز برداشت و داد:
- از دست من فرار میکنی؟ آره؟ ببر احمق، بیا اینجا ببینم.تهیونگ، گیج شده در حالی که مدام توسط پسرش جا به جا میشد، سعی کرد با بلند کردن دستهاش و گرفتن جونگکوک کمی آرامش کنه.
![](https://img.wattpad.com/cover/289764571-288-k616428.jpg)
ESTÁS LEYENDO
𝗪𝗵𝗼 𝗔𝗺 𝗜 𝗦𝗹𝗲𝗽𝘁 𝗪𝗶𝘁𝗵?
Hombres Loboدنبال کاپلش نگرد چون تا آخر داستان پیداش نمیکنی! 𝙃𝙮𝙗𝙧𝙞𝙙 - 𝘾𝙤𝙢𝙚𝙙𝙮 - 𝙁𝙡𝙪𝙛𝙛 - 𝙍𝙤𝙢𝙖𝙣𝙘𝙚 - اون هایبرید ببر که یکی از قویترین گونههای سرزمینش بود تنها بخاطر یه هم خوابی یک شبه کسی رو مارک کرده بود که به یاد نداشت کیه! چی میشه...