❤︎12𝐓𝐡 𝐏𝐞𝐭𝐚𝐥❤︎

2.9K 605 100
                                    

شوکه سکسکه‌ای کرد. با دیدن تکون خوردن دستگیره‌ی در هینی کشید و با صدای بلندی داد زد:
- نیا تو ماری! الان میام و شاهزاده رو پیدا می‌کنم، لطفاً برو.

دختر که از بیدار بودن مشاور خیالش راحت شده بود، نفس عمیقی کشید و دستگیره رو رها کرد:
- حتماً سرورم. پس من می‌رم، فقط به امپراتور چی بگم؟

لبش رو با استرس جویید و به سمت تهیونگ برگشت و با صدای آرومی لب زد:
- به امپراتور چی بگه؟

تهیونگ که خیالش از بابت داخل نیومدن خدمتکار راحت شده بود، مجدداً دراز کشید و به کمر برهنه‌ی پسر نگاه کرد. یک دستش رو پشت سرش گذاشت و بیخیال شونه‌ای بالا انداخت و با صدای خش دارش لب زد:
- بگه که پیش جفتشه.

جونگ‌کوک خنثی نگاهی بهش انداخت.

- مشاور اونجایید؟ به امپراتور چی بگم؟

لبش رو تَر کرد:
- ایشون علاقه‌ی زیادی به بیلیارد بازی کردن با ولیعهد دارن، به سالن بیلیارد ببریدشون و بگید که ولیعهد تا چهل دقیقه‌ی دیگه خودش رو به اونجا می‌رسونه.

تهیونگ ابروهاش رو بالا انداخت و همزمان که پهلوی پسر رو سیخونک می‌زد گفت:
- هی من از بیلیارد خوشم نمیاد، با توئم.

+ بله مشاور، ممنونم.

با پیچیدن صدای قدم‌های ماری که از اتاق دور و دورتر می‌شد. کلافه از سیخونک‌های مدام تهیونگ، غرشی کرد و دستش رو گرفت و همزمان که دندون‌های تیز نیشش رو به رخ ببر می‌کشید لب زد:
- چته؟

تهیونگ طی یک حرکت از کمرش گرفت و برش گردوند و روش خیمه زد. مچ دو دستش رو کنار سرش قفل کرد و دهانش رو باز کرد و دندون‌های نیشش که تیزتر و بلندتر از جونگ‌کوک بود رو به رخ پسر کشید. غرش خفه‌ای کرد و با صدای تهدیدگری گفت:
- جرأت نکن یک‌بار دیگه دندوناتو به رخم بکشی.

جونگ‌کوک ایشی زیر لب گفت و با قیافه‌ای که از دست مرد حرصی شده بود، دمش رو بالا آورد و محکم روی شکمش کوبید. مچ دو دستش رو آزاد کرد و ببر رو به سمت دیگه‌ی تخت هل داد و این‌بار اون بود که روی تهیونگ خیمه زده بود.

نیشخند خبیثانه‌ای زد و با لحنی شبیه لحن تهدیدگر قبلی تهیونگ گفت:
- منم زیر دستت نیستم شاهزاده و تو حق نداری با این لحن باهام حرف بزنی!

تهیونگ نیشخندی زد. بدن‌هاشون هنوز برهنه بود و گردی باسن پسر رو روی عضو خودش به خوبی می‌تونست حس کنه. نقش شکوفه‌ی گیلاس روی سینه‌ی جونگ‌کوک در پر رنگ‌ترین حالت خودش قرار داشت و طرحش مکمل مارک روی سینه‌ی خودش بود.

یک پاش رو خم کرد و باعث شد پسر به سمت جلو پرت بشه. یک دستش رو روی کمرش گذاشت و با دست دیگه‌ش از پشت گردن پسر گرفت و به سمت خودش کشید:
- برای کسی که شب قبل توسط یه ببر وحشی به فاک رفته، زیادی زبون درازی می‌دونستی؟

𝗪𝗵𝗼 𝗔𝗺 𝗜 𝗦𝗹𝗲𝗽𝘁 𝗪𝗶𝘁𝗵?Onde histórias criam vida. Descubra agora