❤︎14𝐓𝐡 𝐏𝐞𝐭𝐚𝐥❤︎

2.6K 522 77
                                    

بیست دقیقه...
بیست دقیقه تمام بود که توی کمد لباس‌های جونگ‌کوک قایم شده بود و با تمام توانش ترشح فرمون‌هاش رو کنترل می‌کرد.
صدای حرف زدن ملکه با جونگ‌کوک به گوشش می‌رسید و گاهی دلش می‌خواست بابت مواخذه شدن جونگ‌کوک توسط مادرش بیرون بره و دعوا راه بندازه.

نفس عمیقی کشید و با شنیدن حرف مادرش اخم کرد و بعد با جوابی که جونگ‌کوک داد، لبخند بزرگی به روی لب‌هاش نشست.

- بسیار خب مشاور، تو می‌دونستی که علاقه‌مند شدن به سرورت خلاف تمامی قوانین سلطنتی و سرزمینمونه، حالا بهم بگو چطور این علاقه رو باور کنم و بدونم که سو قصدی پشتش نیست؟

نفسش رو مضطرب بیرون داد. ملکه از زمانی که وارد اتاقش شده بود بی وقفه در حال مواخذه کردنش بود.

- بانو، شاهزاده قبل از اینکه سرورم باشند، اولین و بهترین دوستی بودن که در دوره‌ی نوجوانیم باهاشون آشنا شدم. ما خاطرات زیادی باهم داریم و قطعا حجم علاقه‌ی من انقدر گسترده هست که هیچ زمان حتی برای ثانیه‌ای اجازه‌ی سو استفاده از موقعیتم رو بهم نده.

سکوت آزاردهنده‌ای توی اتاق پیچید. ملکه آهی کشید و بعد از سر جاش بلند شد. بر خلاف تصور جونگ‌کوک ابرویی بالا انداخته و انگشت اشاره‌ش رو به نشانه سکوت برای جونگ‌کوک بالا آورد.

جونگ‌کوک متعجب به حرکات ملکه نگاه کرد.
ملکه با قدم‌های آرامی به سمت کمد حرکت کرد و لب زد:
- اینکه دلیل نمی‌شه مشاور، تو باز هم اجازه نداشتی قلبت رو به شاهزاده‌ی کشور ببازی.

با شیطنت خنده‌‌ی ریزی کرد و چشمکی به جونگ‌کوک‌ زد. همزمان که قدم‌هاش رو به اون سمت می‌کشوند ادامه داد:
- به هر حال من مخالف این ازدواج هستم و اجازه نمی‌دم که امروز سوگند وفاداری همسری بینتون شکل بگیره.

جونگ‌کوک لبش رو گزید و سرش رو پایین انداخت‌. قصد ملکه رو به خوبی متوجه شده بود.

ملکه قدم دیگه ای برداشت و دست به سینه رو به روی کمد ایستاد.

- مشاور به نفعته قبل از شروع جشن قصر رو ترک کنی و هیچ ردی از خودت باقی نذاری. نمی‌خوام ولیعهد اشتباهی تو رو به همسری برگزینه، متوجه شدی؟ مطمئنم...

اما قبل از اینکه بتونه حرفش رو کامل کنه، در کمد باز شد و تهیونگ با صورتی سرخ شده از روی عصبانیت بیرون اومد. قصد داشت داد بلندی جهت مخالفت با مادرش بزنه که با دیدنش درست در چند قدمیش و جونگ‌کوکی که پشت سرش ریز ریز می‌خندید، ابرویی بالا انداخت.

- مادر...

ملکه هوفی کشید و به سمت جونگ‌کوک برگشت:
- دست از شکستن قوانین سلطنتی بر نمی‌دارید نه؟

تهیونگ اخمی کرد:
- من می‌خواستم ببینمش، منظورتون از اون حرف‌ها چی بود مادر؟ اون چه طرز صحبت با جونگ‌کوک بود؟

𝗪𝗵𝗼 𝗔𝗺 𝗜 𝗦𝗹𝗲𝗽𝘁 𝗪𝗶𝘁𝗵?Donde viven las historias. Descúbrelo ahora